دولت بايد حاميان خود را راضي نگه دارد
محمدحسين رفيعي
آقاي روحاني در مبارزات انتخاباتي خود چند وعده جدي داد: 1. رفع حصر از زندانيان سياسي، حقوق شهروندي، حقوق بشر؛ 2. بهبود وضع اقتصادي؛ 3. حل مسئله هستهاي با 1+5 .
اين سه مورد بحرانهايي بودند كه جمهوري اسلامي در پايان دوره احمدينژاد با آن روبرو بود و به مرحله شكننده رسيده بودند. آقاي روحاني با شناخت دقيق از اوضاع مملكت، درستترين و مناسبترين شعارها را انتخاب كرده بودند و به دليل همين منطق قوي در مناظرات تلويزيوني، 18 ميليون رأي را با حمايت آقايان خاتمي و هاشمي جذب كردند؛ البته با ابتكار رهبري كه «رأي مردم حقالناس است» و «اگر كسی از نظام حمایت نمیکند، براي ايران در انتخابات شركت كند» در فرايند انتخابات اين نتيجه به دست آمد و فضاي «سياسي ـ اقتصادي ـ روابط خارجي» ايران به نفع منافع ملي عوض شد. آقاي روحاني ـ مانند احمدينژاد ـ آدم تازهكار و كماطلاعي در ساختار حاكميت ايران نبود. از منابع قدرت و مكانيسمهاي تصميمگيري كاملاً خبر داشت. از تحولات هشتساله احمدينژاد و شكلگيري و گسترش پيچوخمهاي قدرت و ثروت مطلع بود. مقاومتها در برابر شعارهاي انتخاباتي خود را بهخوبی ميشناخت. او هشت سال مسئول پرونده هستهاي ايران بود و با ديپلماتهاي اروپايي، روسي، چيني و.. مفصلاً بحث و تبادلنظر كرده بود و در امر ديپلماسي بينالمللي فردي وارد و پخته بود. در هشت سال دوران احمدينژاد، آقاي روحاني در مركز تحقيقات مجمع تشخيص مصلحت نظام، با كارهاي تحقيقاتي ـ دانشگاهي و روندهاي علمي و مشكلات و راهحلهاي جامعه عليالقاعده آشنا شده بودند. سالهاي طولاني در شوراي امنيت ملي با مسائل امنيت ملي و تهديدهاي اين امنيت هم آشنا بودهاند. پرسش اصلي اين است كه بااینهمه اطلاعات و تجربه، چرا اهداف آقاي روحاني برآورده نميشود و تاكنون نتوانسته بهطور كامل به وعدههايش عمل كند؟
بايد اذعان كرد امر مثبت عملكرد آقاي روحاني، انتقادهاي آشكار و شفاف ايشان است كه اگر خلاصه و موجز است ولي بيانكننده عمق مشكلات ايشان است. ازجمله: ارتش سهمخواهي نكرده است … با اشاره به جنبش دانشجويي، طالقاني و بازرگان وابسته به حكومت شاه نبودند… وقتی پول و تفنگ و رسانه و اطلاعات و… جمع شود، اگر ابوذر و سلمان هم باشد فاسد ميشود… عدهاي بيسواد در مورد انرژي هستهاي سخن ميگويند… بدترين خيانت، خيانت پشت جبهه جنگ مذاكره است… بعضي از اتاق فكر وارد اتاق عمل شدهاند… رفراندوم… آرمانهاي ما به سانتريفيوژها وابسته نيست و…
آقاي روحاني و بسياري از افراد ميدانستند كه بهبود وضع اقتصادي، محكم و سفت، وابسته به حل مسئله هستهاي است. ترديدي هم در اين نيست. اقتصاد نفتي و بلوكهكردن حدود 100 ميليارد دلار منابع ايران، گوياي اين واقعيت است كه اگر موشكافانه به اقتصاد نگاه كنيم، 80 درصد بودجه كشور وابسته به نفت است. پس بهبود وضع اقتصادي موكول به حل مشكل هستهاي است و تا مشكل هستهاي حل نشود، وضع اقتصاد معطل خواهد ماند.
بستر شروع مذاكرات هستهاي هم كه پيشتر آماده شده بود (مذاكرات عمان) انتخاب آقاي روحاني غرب را هم مايل به ادامه مذاكرات كرد (به دليل ادبيات و لحن سخن ايشان) چيزي كه پيشتر هر چه احمدينژاد تلاش كرد، توفيق كمتري يافت. آقاي روحاني چند امتياز داشت:
- از يك انتخابات بدون مسئله و اعتراض بيرون آمده بود.
- كل جريان اصلاحطلب حامي ايشان بود.
- رويكردي ديپلماتيك و مدرن داشت و رويكرد پيشين را نفي كرده بود.
- نظام و حاكميت غالب نياز به آقاي روحاني داشت.
- اكثريت جامعه خسته از وضع گذشته بودند و اميد به آينده داشتند.
آقاي روحاني با اين دستمايه به «جبهه ديپلماسي» با غرب رفت كه زخمهاي عميقي از انقلاب ايران داشت. آقاي روحاني دو مسئله عمده را نداشت:
- افكار عمومي جهان غرب، مستقل از دولتهايشان؛
- رضايتمندي رأيدهندگان به خود.
حقوقبشر، حقوق شهروندي ـ كوششي كه منجمد شدـ آزادي زندانيان سياسي و رهبران جنبش سبز، آزادي مطبوعات، آزادي احزاب، رعايت كامل قانون و اجراي اصول معوق قانون اساسی؛ همه اينها را آقاي روحاني ميتوانست ابتدا، در رفع حصر و سپس آزادي زندانيان سياسي، فشرده كند تا رضايتمندي حاميان خود و افکار عمومی جهان را به دست آورد و با اين پشتوانه به «جنگ» ميز مذاكره برود. آقاي روحاني فوري به ميز مذاكره رفت -چيزي كه هم غرب تمايل داشت و هم رقيب چون به مسئله اصلي پرداخته نشده بود- تا شايد با دست پر از ميز مذاكره بازگردد و به ديگر وعدههايش بپردازد. برداشت آقاي روحاني از مذاكره، غيرواقعي بود. سهماهه يا ششماهه انتظار حصول نتيجه داشتند كه از همان اول معلوم بود كه هنگام مذاكره، مشكلات بروز خواهد كرد.
اكنون غرب مرتباً درخواستها را بالا ميبرد و رقيب از مشكلآفريني در مذاكرات خوشحال است. غرب از بنبست مذاكرات نگراني جدي ندارد، ريش و قيچي دست اوست، تحريمها را تعميق و گستردهتر خواهد كرد. رقيب هم كه خوشحال از شكست يك پروژه اصلاحطلبي ديگر است و بر طبل تشنج و تخاصم با غرب ميكوبد تا «آرمان» نهايي خود را به آزمون بگذارد.
از اينجا به بعد روي سخن با كل نظام است. اگر مذاكرات شكست بخورد، تحريمهاي امريكا و اروپا تشديد خواهد شد و دوران سخت معيشت مردم پيش خواهد آمد. پيوند استراتژيك با روسيه هم كارساز جدي نخواهد بود، فشارها را كمي كم خواهد كرد، ولي راهحل نهايي نيست. بنيه اقتصادي ـ اجتماعي جامعه تضعيف خواهد شد تا غرب با توجه به شرايط منطقه ـ بحران همه كشورهاي منطقه و داعش ـ در سالهاي آينده تصميم نهايي خود را بگيرد و شايد هم اين سالها بسيار كوتاه باشد (اگر به قول بعضي از نمايندگان غنيسازي 60 درصد شروع شود) حالت ديگر اين است كه:
- وحدت «ملت ـ نظام» با آزاديهاي فوقالذكر عملياتي شود.
- منافع، مصالح و امنيت ملي اصل شود و مدتي غنيسازي صنعتي تعليق شود، اما فعاليتهاي تحقيقاتي غنيسازي ادامه يابد.
- پروتكل الحاقي پذيرفته شود و «راستيآزمايي» غربيها تحقق يابد.
- «اقتصاد مقاومتي» به كمك تمامي مردم ايران ـ نهتنها دولتيها ـ شروع شود و ثمرات آن كمكم ظاهر شود.
- تشنجزدايي كه در منطقه شروع شده، تعميق يايد و گسترده شود.
- «داعشيها» و تفكر داعشي در فضاي دموكراتيك منطقي خلع سلاح شوند.
در چنين شرايطي هيچ ابرقدرتي و هيچ امپراتوري جرأت چپ نگاهكردن به ايران را نخواهد داشت. قانون اساسی كاملاً اجرا خواهد شد و ايران در جايگاه قدرت منطقهاي ذاتي خود قرار خواهد گرفت.
به اميد آن روز



