دکتر محمد حسین رفیعی فنود
باغ سنگی
منوی سایت

دوران کرونا (29)

حسین رفیعی

️ انحصاری شدن قدرت (1)
✅ پس از اول تیرماه 1360 و حذف بنی‌صدر از قدرت، قدرت در جمهوری اسلامی انحصاری شد. انتخابات ریاست جمهوری‌های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و مجالس دوم، سوم و چهارم، کمترین صبغه‌ای از دمکراسی و رقابت درون نظام هم نداشتند. یا روحانیون کاندید و انتخاب می‌شدند و یا متحدان بلافصل آنها. فقط در مجلس پنجم بود که پدیده‌ی کارگزاران سربرآوردند و فراکسیونی در مجلس تشکیل دادند. اندک رقابتی! کاملاً درونی.
✅ در این مدت، آیت‌الله منتظری حذف شد، اعدام‌های 1367، پیش آمد، قطعنامه 598 پذیرفته شد، قانون اساسی در 1368 تغییر کرد ولایت مطلقه فقیه در آن وارد و به شدت روحانی‌زده شد. قدرت، حتی بخش اجرایی، عمدتاً به رهبری واگذار شد نخست‌وزیری حذف و رئیس‌جمهور کمترین قدرت را صاحب شد. بیشترین قدرت بدون مسوولیت به رهبری واگذار شد. مجلس خبرگان رهبری به جای «انتخاب رهبری» «کشف رهبری» را برای وظیفه خود تبیین کرد. نهادهای موازی و متعدد قدرتمند زیر نظر رهبری تشکیل، گسترده و از حساب‌رسی و بازرسی و مالیات معاف شدند. فعالیت‌های برون‌مرزی نظامی گسترده شد که رابطه‌ی مستقیمی با امنیت ملی دارد، ساختارهای اطلاعاتی ـ امنیتی، بدون نظارت قدرتمندتر شدند. قوه قضائیه استقلال و اقتدار خود را تا حد زیادی از دست داد، مخصوصاً در برخورد با سازمان‌ها و افراد فعال مدنی ـ سیاسی ـ فرهنگی. حوزه‌های علمیه، دولتی و محدود شدند. نظارت استصوابی، عملاً، انتخاب را انتصاب کرد.
✅ در خرداد 1376 و پس از 16 سال، در انتخابات ریاست جمهوری، «اشتباهی» رخ داد و در درون بافت روحانیت، صبغه‌ای دمکراتیک صورت گرفت و با یک اشتباه محاسباتی، آقای خاتمی از حاشیه‌ی روحانیون اصلی، بدون پیش‌بینی قبلی و برخلاف برآورد هسته قدرت، انتخاب شد. این انتخاب، جوشش ملی، مردمی بود که در تبلیغات انتخاباتی، صدای متفاوتی را شنیدند که از اجرای قانون سخن می‌گفت و از گفتگوی تمدن‌ها. جناح غالب روحانیت، شوکه شد، شایع شد که بعضی از علما سکته کرده‌اند، از این شوک!
✅ این اتفاق، غیرمترقبه بود و باید برای آن فکری می‌شد. نمی‌شد انتخابات را لغو کرد، گرچه عده‌ای به آقای خامنه‌ای پیشنهاد این امر را داده بودند. لغو انتخابات در داخل و خارج مسأله‌ساز می‌شد، باید شرایطی فراهم می‌شد تا، عملاً، خاتمی نتواند کاری انجام دهد، اصلاحات را زمین‌گیر کنیم.
✅ قتل‌های زنجیری، حمله به دانشگاه و کوی دانشگاه، بستن فله‌ای مطبوعات در اردی‌بهشت 1379، بازداشت 60 نفر از فعالان ملی ـ مذهبی در اسفند 79 و فروردین 1380 و پس از یک چالش طولانی بین مسوولان اطلاعاتی و سیاسی در مورد برانداز بودن و برانداز نبودن ملی ـ مذهبی‌ها و ایجاد نهاد جدید اطلاعاتی، و با تبلیغات بسیار گسترده‌ی تلویزیون و نهادهای جناح راست حاکمیت و تمامی بدنه‌ی تبلیغی ـ روحانی ـ سیاسی، جناح فوق‌الذکر با اتهامی من‌درآوردی، متناقض و خنده‌دار، «براندازی قانونی»، بازداشت شدند. هزاران روز در سلول‌های انفرادی و تحت شدیدترین شکنجه‌های سفید، قرار گرفتند. معهذا، «براندازی قانونی» را دادگاه هم نپذیرفت و این گروه که به صراحت و شفافیت وزارت اطلاعات، برانداز نبودند به صدها سال زندان محکوم شدند! البته اجرای احکام در مواردی معلق و در مواردی اجرا شد.
✅ مجموعه‌ی این اقدامات، باعث شد که گرچه جنبش اصلاحی در خیلی از زمینه‌های فرهنگی ـ مذهبی ـ رسانه‌ای ـ حقوقی و هنری دستآوردهایی داشته است، ولی در تغییر رویه‌ها و رعایت قانون اساسی، به بن‌بست رسید و حتی آقای خاتمی لوایح دوقلوی خود را هم از مجلس پس گرفت و عملاً در دوره دوم، «تدارکات‌چی» شد. اصلاحات اگرچه نمرد ولی زمین‌گیر شد. حتی با مجلس ششم و مهندسی نتیجه انتخابات و حذف سه کاندیدای ملی ـ مذهبی‌ها به لایه‌های زیرین جامعه خزید و منتظر ماند.
✅ در 1384، پوپولیسم به میدان آمد. با رویکردی موجه؛ مبارزه با فقر و فساد مالی ـ اداری. پوپولیسم، برنده شد. مجلس هفتم، هشتم و نهم و با استفاده از تجربه مجلس ششم، با یکدستی نمایندگان برگزار شد. دور اول آقای احمدی‌نژاد، تنش کم شد. هنوز عوارض الگوی انتخاب شده، الگوی چینی: بستن فضای سیاسی و اجرای عدالت، بروز نکرده بود و فقط خواص می‌فهمیدند که چه می‌گذرد و چه خطراتی مملکت ـ ایران و جمهوری اسلامی ـ را تهدید می‌کند. برداشت آقایان از الگوی چین، غلط بود، آن را نفهمیده بودند. با گونی‌های پول و توزیع آن در مسافرت‌های استانی، عدالت برقرار نشد.
✅ انتخابات 1388، نقطه‌ی عطف شد. همه‌ی چالش‌ها، تناقض‌ها، اختلافات، تهدیدها، نگرانی‌ها، ناامنی‌ها، و… از عمق به سطح آمد. اقشار متوسط شهری، آگاهی طبقه خود را بروز داد. میرحسین که از 68 تا 88 به حاشیه‌ی قدرت پرتاب شده بود و علیرغم کارنامه‌ی نسبی مثبت دوران جنگ، از همه چیز کناره‌گیری کرده بود و چرخش‌‌های نئولیبرالیستی و پوپولیسم را تا 88 تحمل کرده ب
ود، در انتخابات 1388، طاقتش طاغ شد و خطر جدی را احساس کرد به میدان مبارزه‌ی انتخاباتی آمد وجهه‌ی قبلی به کمکش آمد. در دوران مبارزات انتخاباتی، جنبش مردمی، مدنی، دمکراتیک و امیدوارکننده شکل گرفت. جنبش سبز. داشت استعدادهای فروکوفته‌شده، بروز می‌کردند.
✅ نتیجه انتخابات، مأیوس‌کننده بود و خبر از چیزی می‌داد که امیدها را نابود می‌کرد و اراده‌ی حاکمیت را عریان می‌ساخت؛ یعنی اجازه‌ی هر تغییری نمی‌دهیم. محکم جلوی هر چرخش رویکرد را خواهیم گرفت. با هر هزینه‌ای، این کار را خواهیم کرد. دیگر «فرمان» و «ترمز» ما بریده است. در مسیر قرار نگیرید که لِه خواهید شد. تا حالا شما را تحمل کرده‌ایم و نصفه و نیمه برخورد کردیم، در این واقعه جدی هستیم، جدی هم برخورد خواهیم کرد.معلوم بود که اراده‌ای، قبل از اعلام نتایج، شکل گرفته بود و احکام بازداشت اصلاح‌طلبان از قبل امضاء شده بود. جمعه 29 خرداد 1388، اراده‌ی شکل‌گرفته، علناً، اعلام شد.
✅ جنبش سبز، حدود 20 ماه طول کشید. از اواخر خرداد 1388 تا بهمن 1389 که رهبران آن به حصر افتادند. حصر رهبران سبز، آخرین مرحله بود. قبل از آن کارگزاران نظام از 1360 تا 1384 به شکلی موهن به دادگاه آورده شدند یادآور دادگاه‌های مسکو در دهه 1930 و 1940 و به تناسب ارتباط آنها با جنبش سبز محکومیت گرفتند. مظلومانه و ساکت ـ به جز چند نفر ـ محدودیت‌ها را تحمل کردند. جوانان بیش از میانه‌سالان و مسن‌ها هزینه دادند. زندان، آوارگی و مهاجرت نصیب آنها شد. ولی این جنبش متفاوت با جنبش اصلاحات 1376 بود. در همان چند روز آخر خرداد، یک میلیارد عکس و متن و خبر به جهان مخابره شد. تمامی تحولات، به یمن تکنولوژی، به اطلاع افکار عمومی مردم جهان رسید. حاکمیت عریان شد و مردم ایران، ابهت تاریخی خود را عیان ساخت. خلاصه‌اش این بود: «زیر بار زور نمی‌کنیم زندگی».

ادامه دارد

امکان نظر دادن وجود ندارد