دکتر محمد حسین رفیعی فنود
باغ سنگی
منوی سایت

دوران کرونا (21)

حسین رفیعی

واگرایی نیروها؛ شورای انقلاب ( 2)
✅ گفتیم که استعفای دولت موقت، نقطه‌ی عطف تحولات بعدی انقلاب بود. اعضای شورای انقلاب به دولت موقت انتقاد می‌کردند که ضعیف است و نمی‌تواند به خواسته‌های به حق مردم انقلاب کرده، پاسخ مناسب دهد. نیروهای دولت موقت، توانایی مناسب در خور تقاضای مردم را نداشتند که به انبوه معضلات به حق و درخواست‌های ناحق جامعه، پاسخ انقلابی و منطقی بدهند.
✅  دولت موقت می‌گفت که نهادهای انقلابی (کمیته‌ها، سپاه پاسداران، دادگاه‌های انقلاب، جهاد سازندگی و…) در کار اجرایی دولت موقت، دخالت کرده و مرتباً مسأله‌سازی می‌کنند. این نهادها از مراکز متعددی دستور می‌گیرند و اصلاً خود را مقید به رهبری اجرایی دولت موقت نمی‌دانند.
✅  دولت موقت می‌گفت که حجم درخواست‌های مردم و انقلاب و شورای انقلاب، بسیار زیاد است و کار اجرایی بسیار مشکل و تغییر فضای دوران قبل از انقلاب به فضای بعد از انقلاب، مشکل را دو چندان کرده و تجربه حکومتداری ما هم کم است، عجله نباید کرد. هر روز مسائل جدیدی مطرح می‌شود و نیروهای اجتماعی، مرتباً، عمل کرده و درخواست‌های جدید مطرح می‌کنند، پاسخ به این درخواست‌ها، مدیریت متمرکز وحدت رویه و سلیقه و همدلی و همراهی می‌خواهد.
✅  شورای انقلاب، بیشتر، و دولت موقت، کمتر، نگران نارضایتی، اعتراض، دلسردی و بریدن مردم از انقلاب بودند و مرتباً سعی داشتند که جلوی این اتفاقات را بگیرند. شورای انقلاب و دولت موقت، قبول داشتند که تجربه و بینش منسجم و یکپارچه‌ای ندارند. دوستان دولت موقت، نسبتاً تجربه‌ی اجرایی داشتند ولی به لحاظ بینش؛ ملاحظه‌کار، بروکراتیک، قانون‌مدار و محتاط بودند. ولی شورای انقلاب، کم‌تجربه، به جز روحانیون شورای انقلاب که متخصص امور فقهی بودند، ولی در جایگاهی قرار گرفته بودند که فی‌البداهه، در مورد مسائل بسیار مهم انقلاب (ملی شدن صنایع، دادگاه‌های انقلاب، مالکیت، برخورد با سازمان‌های چریکی و…) نظر می‌دادند و علاوه بر نظر دادن، انگیزه‌های شخصی خود را هم دخالت می‌دادند.
✅  روحانیون شورای انقلاب، در اوایل، می‌گفتند که شورای انقلاب، رهبری انقلاب، را به عهده دارد و به نظر می‌رسید که قصد داشتند به تدریج، شورای انقلاب را جانشین آقای خمینی معرفی کنند. ولی بعد متوجه شدند که این امر شدنی نیست. اولاً مردم به آقای خمینی مراجعه‌ی مستقیم دارند و مشکلاتشان را مطرح می‌کنند و ایشان هم، اظهارنظر می‌کنند و درخواست اقدام می‌نماید. لذا، شورای انقلاب و دولت موقت مرتباً، خود را محتاج مشورت و هماهنگی با امام خمینی می‌دیدند و گاهی مجبور بودند که نظر ایشان را، بر خلاف نظر خود، اعمال کنند.
✅  شورای انقلاب که نقش «مجلس شورای ملی» را به عهده داشت، برای خیلی از مسائل انقلاب، نظریه و تئوری نداشت. کار جمعی مدون شده نداشتند. سرعت انقلاب آنقدر زیاد شده بود که فرصت اینکار را نداده بود و پس از انقلاب هم، متدولوژی علمی برای کار جمعی نه در شورای انقلاب بود و نه در دولت موقت و در هر دو نهاد، هماهنگی و انسجام فکری بین اعضاء وجود نداشت و روشی هم نبود که این هماهنگی ایجاد شود.
✅  به همین دلیل، پس از مدتی، آیت‌الله طالقانی و دکتر پیمان در جلسات شورای انقلاب شرکت نکردند. روحانیون شورای انقلاب، حزب تشکیل داده بودند و روزنامه داشتند و در آن دو نهاد، نسبتاً منسجم می‌شدند و معلوم بود که به سوی وحدت نظری ـ عملی، پیش می‌روند ولی مکلاهای شورای انقلاب، مرتباً، از همه فاصله می‌گرفتند و به سوی کار فردی و حزب خود، جهت‌گیری کرده بودند. دولت موقت، پیشنهاد کرد که عده‌ای از روحانیون شورای انقلاب به عنوان مشاور (یا معاون) در وزارت‌خانه‌های مهم حاضر شوند، شاید بین این دو نهاد، انسجام ایجاد شود ولی این طرح هم عملاً، نتیجه‌ی مطلوبی نداشت، هرچند برای روحانیون، تجربه خوبی بود و بعداً به درد آنها خورد.
✅  خلاصه، ظرفیت مدیریت انقلاب بسیار ضعیف‌تر از نیاز انقلابی به این عظمت بود. این انقلاب، ریشه‌ی 57 سال حکومت پهلوی و سیصد سال اشرافیت پادشاهی، فئودالی و ملوک‌الطوایفی ایران را کنده بود، خیلی از نهادهای گذشته را از بین برده بود و خیلی از نهادهای پیچیده‌ی نظام استعماری که ده‌ها سال در مملکت عمل کرده بودند، را غیرقانونی و نامشروع کرده بود. مدیران انقلاب، اطلاع بسیار اندکی از این نهادها داشتند و حتی به درستی دربار پهلوی‌ها را هم نمی‌شناختند. هویدا، نصیری، فرماندهای ارتش، وزرای گذشته، و هزاران شخص رژیم گذشته، منبعی از اطلاعات و روابط گذشته بودند که کینه‌توزانه و عجولانه، اعدام شدند!
✅  هویدا، هرچه در «دادگاه» خود سعی کرد، آقایان را متوجه موضوع کنند، «قاضی»، متوجه نمی‌شد و عجله برای اعدام این منبع عظیم اطلاعات و تجربه را داشت. شما یک بار در مذاکرات شورای انقلاب نمی‌بینید که پیشنهاد استفاده از اطلاعات این افراد بشود. مهندس بازرگان هم
که سعی می‌کد جلوی این شتابزدگی را بگیرد، به درب بسته می‌خورد و متهم می‌شد! یا تسخیر سفارت امریکا را شورای انقلاب نتوانست، سبک و سنگینی کند و عواقب و عوارض، سیاسی، اقتصادی، استراتژیک و روابط خارجی آن را ارزیابی کند. مهندس بازرگان هم که اعتراض داشت به جای مقاومت و احتجاج و اعتراض و استدلال در بین مدیران انقلاب و عرصه‌ی عمومی، استعفا داد و بعد هم که قانع شد ادامه‌ی کار بدهد، با اقدام مشترک قطب‌زاده ـ سیداحمد خمینی، استعفایش از صداوسیما، اعلام شد! و همه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند.
✅ استعفای دولت موقت نقطه‌عطف شد ولی هنوز واگرایی؛ مدیران انقلاب را به تخاصم نکشاند. ولی ضربه‌ی هشداردهنده‌ی بود که روحانیون و مکلاهای مسلمان و ملی جامعه به فکر جدا کردن راه خویش از دیگران باشند. استعفا، قهر، عمل مستقل ـ و حتی فردی ـ در دستور مکلاها قرار گرفت، فقط اکثر روحانیون شورای انقلاب بودند که به سوی وحدت، انسجام و عمل سیاسی هماهنگ رفتند.

ادامه دارد

امکان نظر دادن وجود ندارد