ترسیم مجدد مرزهای جغرافیایی خاورمیانه
داعش کاتالیزوری برای برپایی یک ” قیامت”
مقدمه
اول – تردیدی نیست که حاکمیت کنونی غرب دولتی با مشخصات داعش را تحمل نخواهد کرد، همچنان که طالبان را تحمل نکرد. پس فلسفه ی تشکیل این دولت چیست؟ تداوم عملکردهایش به چه منظوری است؟
دوم – در مقالهی قبلی (ایران فردا – شماره ششم) گفتیم که خاورمیانه شرایطی شبیه 1918 – 1921 را طی می کند. در آن دوره و پس از جنگ جهانی اول که امریکا در منطقه نفوذ جدی نداشت، انگلیس و فرانسه در یک توافق محرمانه، کشورهای عربی را پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، بین خود به مناطق نفوذ وتحت کنترل خود، تقسیم کردند .
توافق سایکس – پیکو [1]
این توافق بین سایکس (Mark Sykes) دیپلمات انگلیسی و پیکو (George Picot) دیپلمات فرانسوی در نه می 1915 تنظیم و توسط وزرای خارجه دو کشور امضا شد و به قرارداد “سایکس – پیکو” معروف است و هنوز مرزهای کشورهای عربی در چارچوب آن قرارداد تعریف میشوند. مرزها طوری تعیین شده بودند که کشورها دارای مذاهب و قومیتهای مختلف باشند ، تا استخوان لای زخم برای روز مبادا حفظ شود .
یک فرمانده داعش، در یک ویدیو پایان توافق سایکس–پیکو را اعلام کرد [2] و رهبر داعش ابوبکر بغدادی، در جولای 2014 در یک سخنرانی در مسجد جامعالنور موصل اعلام کرد که «این پیروزی خجسته تا آخرین میخ بر تابوت توطئه سایکس–پیکو، متوقف نخواهد شد.» [3] و در یک حرکت نمادین با بولدوزر، داعش مرز سوریه-عراق را، از بین برد .
در این توافق، سوریه، لبنان و سیلیسیای ترکیه در کنترل فرانسه و فلسطین، اردن، مناطق اطراف خلیج فارس و بغداد به بریتانیا واگذار شد. در این توافق آمده بود انگلیس و فرانسه به طور مؤثری این مناطق را کنترل خواهند کرد. این کنترل از طریق حکومتها و مدیریت های سیاسی این کشورها که عرب خواهند بود، تحقق خواهد یافت. شمال سوریه و بین النهرین منطقه نفوذ فرانسه و عربستان و دره اردن منطقه نفوذ بریتانیا خواهند بود. بیتالمقدس با مدیریت بین المللی اداره خواهد شد.
این توافق با توافق مک ماهان (Mc Mahan) با اعراب (حسین شریف مکه) در 1915 که در بیانیه لورنس عربستان (T.E.Lawrence) اعلام شد و قرار بوده که پس از حمایت اعراب در جنگ اروپا با ترکیه، در جنگ جهانی اول، خود اعراب بر مناطق خود حکم روایی کنند، در تضاد بود. پس از انتشار توافق سایکس – پیکو، مک ماهان استعفا داد. این توافق محرمانه، پس از انقلاب 1917 روسیه توسط بولشویکها در آرشیو تزار پیدا و سپس افشا شد. به ناچار در 26 نوامبر 1917 در روزنامه گاردین منچستر به زبان انگلیسی هم، منتشر گردید.
در میان جزئیات این توافق، کنترل بریتانیا بر دریا و رودخانه اردن شامل، اردن، جنوب عراق، بندر حیفا و عکا میشد که دسترسی بریتانیا به مدیترانه را ممکن میساخت.
فرانسه، کنترل جنوب شرقی ترکیه، شمال عراق، سوریه و لبنان را در دست داشت و کنترل روسیه شامل؛ استانبول، تنگه ترکیه و ولایت ارمنی عثمانی میشد. لذا، توافق جدیدی میبایست با شریف مکه انجام میشد.
بحث و گفتگوی بریتانیا با صهیونیستها در خلال توافق سایکس – پیکو
از ژانویه 1915 موضوع ” آینده فلسطین ” و واگذاری بخشی از آن به صهیونیست ها در کابینه بریتانیا مطرح میشد تا اینکه در 1917 بالفور، وزیر خارجه بریتانیا بیانیه معروف خود را مبنی بر واگذاری فلسطین به صهیونیستها صادر کرد.
در بحث و گفتگو با صهیونیست ها، دولت بریتانیا، سعی میکرد چگونگی نحوه واگذاری فلسطین به آنها، محلهای واگذاری، مرزهای کشور صهیونیستی آینده را با هم مرور کنند. بیانیه بالفور، تضاد آشکار با توافق سایکس – پیکو داشت. هشتادوپنج سال بعد در 2002، وزیر خارجه انگلیس، جک استراو، در یک مصاحبه ای به صراحت رفتار استعماری بریتانیا را در بیانیه بریتانیا و تضاد آن با آنچه به اعراب قول داده شده بود، اعلام کرد.[4]
طرحی برای خاورمیانه جدید و ترسیم مرزهای جدید خاورمیانه[5]
در جون 2006، خانم رایس، وزیر امور خارجه بوش پسر، در تلآویو و در حضور نخست وزیر اسرائیل، اولمرت، اصطلاح “خاورمیانه جدید” را به جای اصطلاح قبلی “خاورمیانه بزرگ”، مطرح کرد .
این بیان، تأییدی بود بر “نقشه راه نظامی”آمریکا- اسرائیل- انگلیس در خاورمیانه. این طرح تدوین شده بود که طبق آن، مراحل متعددی برای سالیان متمادی ناپایداری، آشوب و خشونت از لبنان، فلسطین، سوریه، عراق تا خلیج فارس، ایران و افغانستان را در بر خواهد گرفت. این طرح که به وسیله وزیر خارجه آمریکا و نخست وزیر اسرائیل معرفی شد و از حمله به لبنان شروع شد؛ در صدد اعمال فشار برای “آشوب سازنده” (Constructive chaos) در تمام منطقه است. “آشوب سازنده” توسط سه کشور فوقالذکر شرایط را طوری فراهم خواهد کرد تا نقشه جغرافیایی جدیدی برای منطقه برای نیازهای ژئواستراتژیک، فراهم سازند.
این طرح در ادامه طرح “تخریب خلاق” (Creative Destruction) نئوکانها است که توسط فیلسوف محافظه کار “مارک لوین” (Mark Levine) قبلا مطرح شده بود.[6] اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس در 2003 و بعد وارد کردن فدرالیسم در قانون اساسی عراق تأیید دیگری است بر آنچه امریکا پس از حمله 2003 به عراق برای استقلال نسبی کردستان عراق، تأمین کرده بود تا زمینه ای شود برای تغییر کامل نقشه کل خاورمیانه. قبلا برژینسکی، تئوریسین کهنهکار و معروف دموکراتها، در کتاب خود؛[7] از خاورمیانه مدرن و “بالکان اوراسیا” سخن گفته بود که کشورهای آسیای میانه، قفقاز و تا حدی ایران و ترکیه را در بر میگیرد؛ یعنی بالکانیزه کردن خاورمیانه.
نقشه “خاورمیانه جدید”
از اواخر سال 2006 نقشه خاورمیانه جدید که شامل خاورمیانه، افغانستان اشغال شده توسط ناتو وپاکستان میشد در محافل غربی، ناتو و سازمانهای نظامی کشور های غربی، دست به دست میشده است. این نقشه توسط سرهنگ دوم “رالف پیترز” (Ralph Peters) تهیه شده و در نشریه نیروهای مسلح (armed forces) آکادمی ملی جنگ امریکا در جون 2006 چاپ شده است. ضمنا این نقشه در آکادمی های نظامی آمریکا، از آن زمان تدریس میشود.
سرهنگ دوم بازنشسته، رالف پیترز، در کتاب خود، “هرگز جنگیدن را متوقف نکنید” این نقشه را علنی کرد. بعدها نشریه نیروهای مسلح آمریکا آن را تحت عنوان «مرزهای خون: خاورمیانه بهتر، چگونه خواهد بود» با توضیحات رالف پیترز، هم منتشر کرد. پست سازمانی نهایی این سرهنگ دوم، معاون اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا بود. او یکی از مؤلفین مقالات و کتب متعدد مربوط به استراتژی نظامی امریکا، در سالهای گذشته و در حال حاضر بوده و هست. به نظر میرسد که اگرچه این طرح به نام سرهنگ دوم پیترز، منتشر شده ولی موضع پنتاگون هم است و شیوه انتشار آن یک ترفند بیش نیست.
مارک لوین به صراحت گفته است که نئولیبرالها، نئوکانها و در نهایت بوش پسر به “تخریب فعال” به این دلیل چسبیدهاند تا نظم جدیدی در جهان برقرار کنند.
سرهنگ دوم پیترز، نوشته است که: «مرزهای بینالمللی همیشه عادلانه نیستند. بلکه حدی از عدم عدالت و اختلاف را بیان میکنند… اختلاف یعنی آزادی و سرکوب، تحمل و بی رحمی، قانون و تروریسم یا حتی جنگ و صلح»
به اعتقاد وی بدترین مرزها در آفریقا و خاورمیانه وجود دارد که اروپاییها در چارچوب منافع خود، آنها را ترسیم کرده اند. مرزهای آفریقا موجب کشتار میلیونها نفر شده و مرزهای ناعادلانه خاورمیانه – که از چرچیل تقلید شده – مشکلات زیادی نیز، به جای وفاداری، ایجاد کردهاند.
به زعم این طراحان، تا ترسیم مجدد مرزهای جغرافیایی خاورمیانه؛ و در واقع بازنگری مرزهای کنونی، هرگز صلح در خاورمیانه محقق نخواهد شد و تا این مرزها تصحیح نشوند و مرزهای «organic» (طبیعی) ایجاد نشوند، جنگ از بین نخواهد رفت و عدالت در خاورمیانه، تحقق نخواهد یافت . [8]
به نظر آقای پیترز، خاورمیانه از “رکود فرهنگی” رنج میبرد و باید درد و رنج رهایی از این رکود را تحمل کند. چیزی که خانم رایس هم هنگام حملهی نظامی اسرائیل به لبنان آنرا “درد زایمان”، نامیده بود که ضروری است و خاورمیانه، مجبور به تحمل آن است.
موقعی که در 15 سپتامر 2006، این نقشه در کالج نظامی ناتو در رم ایتالیا مطرح شد، رئیس ستاد مشترک ترکیه به فرمانده ستاد مشترک آمریکا اعتراض کرد و در پاسخ شنید که این نقشه جدید خاورمیانه، موضع رسمی آمریکا نیست؟! ولی، برعکس، تحولات خاورمیانه این را نشان نمی دهد.
برژینسکی در کتاب فوقالذکر نوشته بود که ایران و ترکیه دو دولت قدرتمند “بالکان اوراسیا” هستند که بالقوه استعداد ناپایداری، به علت اختلافات قومی، را دارند و اگر «هر کدام یا هر دوی آنها به دلیل مشکلات داخلی ناپایدار شوند مسائل داخلی منطقه غیر قابل مدیریت خواهد شد.» (پیشین)
ولی به نظر میرسد که بالکانیزه کردن خاورمیانه را از عراق و سوریه شروع کرده اند تا به تدریج نقشه خاورمیانه جدید آمریکا – انگلیس – اسرائیل را از طریق، “تخریب و آشوب خلاق” اجرا کنند.
“بالکان اوراسیا” شامل 9کشور، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان و گرجستان (که قبلا جز شوروی بوده اند) و افغانستان، میشود.
دو کشور دیگری که بالقوه جز اینها بیان شدهاند، ایران و ترکیه هستند که به لحاظ اقتصادی و سیاسی بسیار مهمند. هر دو کشور بر “بالکان اوراسیا” تأثیر جدی دارند و همزمان پتانسیل اختلاف داخلی آنها زیاد است. و اگر هر دو، یا یکی از آنها، ناپایدار شوند؛ مدیریت مشکلات داخلی منطقه، ناممکن خواهد بود و جلوگیری از هژمونی منطقهای روسیه، بی اثر خواهد شد.[9]
ملاحظه میشود که برژینسکی دمکرات، تلویحا و با احتیاط در مورد اجرای “بالکان اوراسیا” و ترکیه و ایران، هشدار میدهد ولی نئوکانها و جریان قدرتمند نظامی آمریکا، گوششان به این هشدارها بدهکار نیست.
استراتژی جدید برای امنیت اسرائیل
در طرح دیگری، نئوکانها، در سال 1996 یک طرح تحقیقاتی را شروع کردند، تحت عنوان “استراتژی جدید اسرائیل در 2000 ” این نئوکانها، همانهایی بودند که پس از انتخاب بوش پسر به قدرت رسیدند و مقام رسمی داشتند، مانند؛ ریچارد پرل (Richard Perle)، جیمز کولبرت (James Colbert)، داگلاس فیث (Douglas Feith) و…[10]
خروجی این طرح تحقیقاتی، در آن قسمت که به بحث مربوط میشود، عبارت است از:
- اسرائیل روابط استراتژیک خود را با اردن ترکیه باید شکل دهد و سوریه را ضعیف کرده و در محاصره قرار دهد. این کوشش باید متمرکز باشد بر ساقط کردن صدام از حکومت عراق. این یک هدف استراتژیک برای اسرائیل است.
- نتانیاهو باید قبل از دیدار از آمریکا به دیدار پادشاه اردن برود. او را تقویت کند و کنترل سوریه بر لبنان را، ناپایدار سازد.
- ترکیه و اردن، علیه سوریه از طریق همکاری با قبایل عرب که وارد سوریه خواهند شد، وارد عمل شوند و برای الیت حاکم سوریه، مشکل ایجاد کنند.
- پس از سقوط صدام امکان ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه، فراهم خواهد شد.
- اسرائیل تعهدی به قرارداد اسلو ندارد، اگر PLO کاملا به آن متعهد نباشد .[11]
- سفارت آمریکا به بیتالمقدس باید منتقل شود.
این طرح تحقیقاتی در 1996 همراه با سایر تمهیدات باعث شد که آقای کلینتون در 1998 سند رسمی سرنگونی صدام را امضا کند و بوش پسر، در 2003 آن را با بهانههای واهی و دروغ و ایجاد جو تبلیغاتی، اجرا کند.[12]
طرح انحلال کشورهای عربی و تجزیه آنها به کشورهای کوچک از اوایل دهه 1980 در مطبوعات اسرائیل مطرح میشده است. مثلا برای تجزیه عراق به سه کشور در “ها آرتز” در 6/2/1982 یک طرح جامع توسط Oded Yinon روزنامه نگار معروف اسرائیل که وابسته به وزارت خارجه اسرائیل هم بوده است تحت عنوان “استراتژی اسرائیل در دهه 1980” در 1982 منتشر شد.[13]
در این گزارش آمده است که اسرائیل باید:
- امپراطور منطقه شود که از نیل تا فرات را شامل میشود.
- کلیه کشورهای منطقه به علت اختلافات درونی مذهبی یا قومی تجزیه و به کشورهای کوچکی تبدیل شوند هر کدام از اقمار اسرائیل شوند. تأکید اولیه در این تحلیل در مورد عراق است که به سه کشور، تبدیل شود.
جنگ تنها وسیله برای ترسیم مرزهای جدید
یک اصل ثابتی در تاریخ بشر وجود دارد که جنگها وسیله تقسیم مجدد سرزمینها بوده است. در همین یکصد سال اخیر؛ جنگ جهانی اول، هم در اروپا و هم در منطقه ما (توافق سایکس – پیکو)، مرزهای جدیدی ایجاد کرد. جنگ جهانی دوم؛ در اروپا تغیرات جدیدی به وجود آورد و در منطقه ما اسرائیل را خلق کرد و پاکستان را از هند جدا کرد که اسرائیل با تداوم جنگها، مرتبا مرزها را تغییر داد و پاکستان دو شقه شد. پس از فروپاشی شوروی، جنگ بالکان مرزهای جدیدی را ترسیم کرد که از یوگسلاوی، پنج کشور و جمعا 7کشور جدید متولد شد. حالا، نوبت خاورمیانه است. این جنگ شروع شده است.
توطئهها بسیار شناخته شده هستند و تقریبا مشابه به هم. هوشیاری ما برای جلوگیری از این توطئهها، درایت، استراتژی و تاکتیکهای جدیدی میطلبد که موضوع مقاله جدیدی خواهد بود
منابع و توضیحات
1-wikipedia ,the free encyclopedia
2-گاردین 11 اوت 2014
3-Live Leak.com 5 july 2014
4-new statesman inter view _ jack stram
5-mahdi darivs natemroaya , global
6-asia times , 22 aug.2006
7-The Grand Chessboard: axerican prinacy
8- Ralph Peters , “blood borders:how a beter middle east would look” ,armed forces journal (AFJ) , june 2006
9-برژینسکی کتاب فوق الذکر
10-www.israeleconomy.org/start1.ht
11-عدم تعهد رهبران فلسطینی به قرارداد اسلو یک بهانه دروغ است
12-زمستانی سیاه از بهار بغداد محمد یلپانی و حسین رفیعی نشر صمدیه 1388
13-www.globalresearch.ca/gveater-iorael…



