حسین رفیعی
کرونا و قدرت در ایران (4)
✅ بحث، آسیبشناسی قدرت در ایران است. گفتیم که قدرت در ایران از طرف بخش مهمی از مردم و غرب با چالش جدی دچار شده است. این وضع حاکمیت پایدار نیست، حتی مراکز تحقیقاتی نظام حاکم هم به این امر معترفاند. حال باید دید که سرنوشت قدرت در 42 سال گذشته در جمهوری اسلامی چگونه تغییر کرده است.
✅ در 22 بهمن 1357، قدرت کاملاً «ملی» بود. در عین حال وحدت اسلامیت و ایرانیت هم بود تقریباً کل مردم ایران، با اعتماد به آیتاله خمینی (روحانیت)، قدرت خود را به ایشان تفویض کرد. در آن شرایط، هم مشکلی قابل حل بود.
✅ کمکم قدرت ملی، تیکهپاره شد. در اینجا صحبت از مقصریابی نیست، همهی دستاندرکاران، اشتباه کردهاند. صحبت از رابطهی قدرت ملی و منافع ملی است. چه بهتر بود که آقای موسوی خوئینیها در نامهاش به رهبری که مشکلات کنونی را به درستی منعکس کرده بود از اشتباه و خطاهای خود هم میگفت و از مردم عذرخواهی میکرد. بحرانهای کنونی خلقالساعه نیستند. حداقل ریشه در عملکرد همگان در 42 سال گذشته دارند.
✅ حذف دولت موقت، حذف رئیس جمهور، بستن تدریجی فضای سیاسی و درگیریهای خونین سال 1360 آنقدر قدرت ملی را تضعیف کرد که جنگ عراق علیه ایران که در اوایل با قدرت ملی متوقف شده بود، در سال 1367 امکان ادامهی آن وجود نداشت. آقای هاشمی فرمانده وقت جنگ و یکی از فرماندهان جنگ در نامهی خود به امام، پیروزی بر عراق را، تقریباً تعلیق به محال کرده بودند.
✅ جنگ تمام شد، با جسارت قبول قطعنامه 598، ولی از آن عبرت نگرفتیم. با ساختارهای قانونی، تشکیلاتی، مالی، تبلیغاتی و… قدرت ملی به تمرکز قدرت در گروهی خاص میل کرد. نیازها، خواستهها و حقوق مردم که هم قانونی بودند و هم حق ذاتی آنها، کمرنگ و کمکم بیرنگ شدند و حاکمان این تصور را داشتند که میشود مملکت و منطقه را با تمرکز «قدرت ـ ثروت ـ شریعت» در نهادهای معدود، اداره کرد.
✅ نارضایتی مردم که توسط عدهی معدود و محدودی از نخبگان متبحر مسائل اجتماعی از مجلس اول و دهه 1360، بیان میشد و گوش شنوایی نبود، به حیطهی گستردهای از اعتراضات در 1388، 1396 و 1398، تبدیل شد و به خیابانها کشید.
✅ مشت آهنین در مقابل مردم. سرکوب، زندان، پروندهسازی، فضاسازی، کنترل هر خواستهی قانونی با نصر بالرعب، رایج شد به این امید که میشود، ادامه داد.
✅ برجام، عقلانیت نظام بود. امید میرفت که شروع روندی جدید باشد برای بازگشت قدرت ملی به عرصهی تصمیمگیری. اینطور نشد. بعد آدمی نامتعارف در امریکا به قدرت رسید، درخواستهایی داشت و یک سال هم صبر کرد. درخواستهای او را میشد در چارچوب برجام «درست» را از «نادرست» تفکیک کرد و به کمک سایر عقلای جهانی، مسائل را حل و فصل کرد و جلوی زیادهخواهیهای او را گرفت. قدم جدیدی برداشته نشد. او هم، رویکرد خشن نظام سرمایهداری امریکایی را به نمایش گذاشت. تحریمها. این دفعه تحریمها، حساب شده، هوشمند، جامع و برنامهریزیشدهتر و قاطع بودند. نمیشد آنها را «دور» زد! آنطور که مسوولان ادعا میکردند که «در دور زدن تحریم ها دکترا داریم»! باید آنها را لمس کرد با آنها خود کرد، آنها را تحمل کرد یا هزینه داد. آیا میشود؟!
ادامه دارد


