ایران و دکترین اوباما
گفتوگوی توماس فريدمن با اوباما
محمدحسين رفيعي
تیتر فوق، عنوان مصاحبه مفصل اوباما با روزنامهنگار باتجربه و معروف نیویورکتایمز است كه خود حکایت از این دارد که اوباما میخواهد دکترین جدیدی را در منطقه معرفی کند. سعی میکنیم، این دکترین را از این مصاحبه و سایر مصاحبهها و مواضع اوباما استخراج کنیم و بعد بحث و تحلیل کرده و ابتکاراتی که ایران باید در پیش گیرد تا دکترین اوباما که در تضاد کامل با دکترین جنگطلبان امریکاست و در این مقطع زمانی با منافع ملی ایران میتواند همسو شود، در منطقه تحقق یابد.
اوباما، هم پس از اعلام توافق و هم در مصاحبه مفصل خود با «توماس فریدمن»، ستوننویس روزنامه نیویورکتایمز،[1] این توافق را «تاریخی» خواند که قدر آن را باید دانست و همچنین آن را توافقی نامید که یکبار در تاریخ پیش میآید. این جملات حکایت از چه چیزی در ذهن اوباما دارد؟ فریدمن از او میپرسد که «دکترین اوباما» را در فاصله گرفتن از سیاستهای گذشته امریکا در مورد انزوای طولانیمدت برمه، کوبا و ایران توضیح دهد.
اوباما، دکترین خود را چنین توضیح میدهد:
امریکا با قدرت فوقالعادهاش باید برای مواجهه با رویکردهای حسابشدهای که میتوانند امکانهای جدیدی را ایجاد کنند، بدون اینکه برای ما خطری داشته باشد، آمادگی داشته باشد؛ مانند تلاش برای محکمکردن یک توافقنامه با ایران که هم اجازه بدهد این کشور بخشی از تأسیساتش را حفظ کند و هم توانایی این کشور را برای ساختن بمب اتم، حداقل برای 10 سال از بین ببرد… چیزی که به نظر میرسد، بعضی آن را نمیفهمند.
اوباما در توضیح دکترین خود صراحت به کار میبرد:
…کوبا کشور کاملاً کوچکی است. کشوری نیست که امنیت ما را تهدید کند. بنابراین دلیلی وجود ندارد این امکان را امتحان نکنیم که شرایط بهتری برای مردم کوبا فراهم شود. اگر هم به نتایج بهتری منتهی نشد، میتوانیم سیاستهایمان را تنظیم کنیم.
همین نظر در مورد ایران نیز صدق میکند. کشوری بزرگتر و خطرناک که در فعالیتها و عملیاتهایی که به مرگ شهروندان امریکایی انجاميده، دخالت داشته است. اما حقیقت ماجرا این است: بودجه نظامی ایران فقط 30 میلیارد دلار و بودجه ما بیش از 600 میلیارد دلار است.
ایرانیها میفهمند که نمیتوانند با ما بجنگند… دکترین من این است: همکاری میکنیم، اما همه تواناییهایمان را حفظ میکنیم.
اوباما سعی میکند متحدان خود را قانع کند و بر نکات مهمی تأکید دارد:
میگویند ایران کنترلناپذیر است. اینطور نیست. تمام گزینهها را حفظ کردهایم… سادهلوح هم نیستیم. اگر بتوانیم این پروندهها را از طریق دیپلماتیک حل کنیم، ایمنتر و امنتر خواهیم بود و در موقعیت بهتری برای کمک به متحدانمان قرار خواهیم گرفت و کسی چه میداند ایران ممکن است تغییر کند و اگر این اتفاق نیفتاد، تواناییهای بازدارندگی و برتری نظامی ما همچنان سر جایشان هست. ما تواناییهایمان را برای دفاع از خود و متحدانمان رها نمیکنیم و اگر این توافق انجام شود نیروهای درون ایران را که میگویند: «نباید همهچیز را از دریچه ماشین نظامیمان ببینیم و به توسعه علم، فنّاوری، ایجاد اشتغال و توسعه مردمان هم توجه داشته باشیم»، تقویت خواهیم کرد.
اوباما در مورد اسرائیل و اختلافات خود با آن میگوید:
اسرائیل قدرتمند است. ما اشتراکات زیادی با اسرائیل داریم، از خانواده گرفته تا خون… من باید این امکان را داشته باشم که با سیاستهای شهرکسازی اسرائیل مخالفت کنم، بدون اینکه به چشم یک مخالف اسرائیل دیده شوم. همچنانکه برای نخستوزیر بنیامین نتانیاهو باید این امکان وجود داشته باشد با سیاست من مخالفت کند، بدون اینکه در مقام یک مخالف حزب دموکرات شناخته شود… در مقابل نقاط اشتراک فراوانی که وجود دارد، تفاوتهای راهبردی نیز وجود دارد.
من فکر میکنم این مهم است که هرکدام به اختلافات داخلی هم احترام بگذاریم و سعی نکنیم که با یکطرف کار کنیم… برای من مشکل است بشنوم که دولت من آنچه لازم بوده است برای اسرائیل انجام نداده است. رویکردهای متفاوتی که داریم باعث نخواهند شد که تهدید مردم یهودی را که به لحاظ تاریخی با آن روبرو بودهاند و یا در آینده روبرو خواهند بود، نفهمیم.
اوباما با حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران مخالفت میکند و میگوید:
این حمله فقط میتواند برنامه اتمی ایران را به تأخیر بیندازد، اما بهانهای خواهد شد که ایران با کنار گذاشتن تعهدات بینالمللیاش بهسوی ساختن بمب گام بردارد.
اوباما، سیاستهای خود را در مورد متحد دیرپای امریکا، عربستان، هم روشن میکند:
… عربستان با تهدیدهای خارجی مواجه است و واشنگتن هم این کشور را در برابر تهدیدات تقویت میکند، اما مهمتر؛ تهدیدهایی است که از داخل این کشور نشأت میگیرند و باعث میشوند جوانان به دلیل عدم اشتغال از خود بیگانه شوند و به ایدئولوژی مخرب و نیهیلیستی روی بیاورند و در بعضی موارد به اعتقادی که در عربستان، راهحل قانونی- سیاسی وجود ندارد. چگونه ما میتوانیم توانایی دفاعی شما (عربستان) را علیه تهدید خارجی، افزایش دهیم و همچنین چگونه میتوانیم بنیان سیاسی این کشورها را مستحکم کنیم که جوانان سنی احساس کنند که چیزی غیر از انتخاب داعش هم وجود دارد. من فکر میکنم بزرگترین تهدید از طرف ایران نیست، بلکه از نارضایتی درون این کشورهاست. … این گفتوگوی بسیار سختی است؛ ولی مجبوریم که آن را انجام دهیم.
اوباما، مجدداً به مسائل ایران بازمیگردد و عمیقتر به آن مینگرد:
هنوز همهچیز با ایران تمام نشده، خیلی کار باید انجام شود. مشکلات در هر دو کشور وجود دارد… باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم که ایران کشوری پیچیده است. درست مانند ما که کشوری پیچیده هستیم. شکی نیست که تاریخی بین دو کشور وجود دارد و بدگمانی عمیقی بین دو کشور هست که به این زودی رفع نمیشود. تحرکات ضدامریکایی، ضداسرائیلی و ضدیهود آنها عمیقاً نگرانکننده است. گرایشهای عمیقی در این کشور وجود دارد که نهتنها با منافع امنیت ملی ما در تضاد است، بلکه با منافع متحدین ما در منطقه [خاورمیانه]، در تقابل است. اختلافات ما با ایرانیها واقعی است.
اوباما، در مورد ایران به نشانههای مثبت، از نظر خود هم، با صراحت اشاره میکند:
…آنچه ما مشاهده کردیم این است که یک گرایش عملگرا در رژیم ایران وجود دارد… آنها نگران امنیت خود هستند. تااندازهای به واکنش مردمشان حساس و جوابگو هستند. انتخاب رئیسجمهور روحانی این را نشان داد كه با تأکید آنها بر اقتصاد و خواستهشان برای وصلشدن به اقتصاد جهانی، اشتهای زیادی در میان ایرانیها برای پیوستن به جامعه جهانی وجود دارد… فرصتی برای نیروهایی ایجاد شده که میخواهند از چارچوب تنگنظرانه سالهای پیشین خارج شوند و در مسیر متفاوتی قرار بگیرند. این یک گسست رادیکال نیست، اما فکر میکنم شانسی به ما داده شده که نوعی جدید از روابط را تجربه کنیم و به نظرم توافق هستهای میتواند بستری بالقوه برای تحقق این امر باشد.
او، در مورد رهبری معتقد است که آیتالله خامنهای در نامههایش مواردی که « ظلم علیه ایران میدانسته وجود دارد» ولی «به مذاکرهکنندگان ایرانی میدان مانور برای دادن امتیازات مهم داد تا بتوانند چارچوب توافقی را محقق کنند». اوباما معتقد است که «آیتالله خامنهای همچنان به غرب بدگمان است و در مسائل بینالمللی انعطافناپذیر».
اوباما میگوید که آیتالله خامنهای معتقد است «نظام تحریمی که علیه ایران اعمال شد، این کشور را در بلندمدت تضعیف خواهد کرد و او درواقع خواست ایران دوباره به جامعه ملل وارد شود».
اوباما از غرور ملی ایرانیان هم سخن میگوید:
…ایران رژیمی است که در بالاترین سطوح آن آرزوی محو اسرائیل و نفی هولوکاست شده است و ایدههای ضدیهودی (Anti-Semitic) دارند. کشور بزرگی با جمعیت زیادی است که قدرت نظامی پیچیدهای دارد.
لذا، اسرائیل حق دارد که نگران باشد که ایران مطلقاً سلاح هستهای به دست نیاورد. حمله نظامی یا مجموعهای از حمله نظامی فقط برنامه هستهای را به تأخیر خواهد انداخت و تندروهای ایرانی خواهند گفت: «این است آنچه اتفاق ميافتاد، موقعی که شما سلاح هستهای نداشته باشید: حملات نظامی امریکا».
این مسئله هستهای به مسئله غرور و ناسیونالیسم ایرانی پیوند خورده و حتی اصلاحطلبها نیز با بخشی از برنامه هستهای در داخل کشورشان موافق هستند… چگونه ایرانیها در جنگ هشتساله با عراق یکمیلیون کشته[2] دادند و ثابت کردند زمانی که مسئله غرور و بقای ملیشان مطرح باشد در برابرسختیها مقاومت میکنند.
اوباما به مخالفان این تفاهم در مسیر توافق، برای فعالیتهای هستهای ایران اطمینان میدهد و میگوید: ما در قلب برنامه هستهای ایران خواهیم بود؛ درحالیکه قبلاً چنین وضعیتی نبود. او این ادعا را بر پایه؛ «نظارت بیسابقه» بر تأسیسات هستهای، «محدودیتهای 20 ساله» برنامه هستهای و «تعلیق دهساله» فعالیتهای هستهای ایران و سه برابرکردن زمان «گریز هستهای»[3] میداند. او رویکرد ایران به فنّاوری هستهای را منطقی و حق ایران میداند و به عملکرد گذشته امریکا و غرب در مورد ایران انتقاد میکند و میگوید:
وقتیکه امریکا و قدرتهای غربی اولین دموکراسیشان (اشاره به دولت دکتر مصدق) را در حمایت از شاه سرنگون کردند. وقتی در جنگ وحشتناک هشتساله با عراق از صدام حسین حمایت کردند… چیزی که معادله را به هم میزند، زماني است که یک کشور سلاح هستهای به دست میآورد… شاهد آن کره شمالی که یک دولت مسئلهدار و بسیار خطرناک، به علت، داشتن سلاح هستهای. اگر بتوانیم از این اتفاق در سایر نقاط جهان جلوگیری کنیم، آن چیزی است که به ریسک خود میارزد… آنچه به اسرائیلیها میتوانم بگویم عبارت است از: اول ـ این بهترین روش ماست که مطمئن شویم؛ ایران سلاح هستهای نخواهد داشت. دوم ـ این پیام روشن به ایران خواهد بود که در کل منطقه اگر کسی متعرض اسرائیل شود، امریکا آنجا خواهد بود. من فکر میکنم که ترکیبی از یک مسیر دیپلماتیک ازیکطرف و همزمان ارسال یک پیام روشن به ایرانیان که شما باید رفتار خود را عوض کنید و اینکه ما از تداوم هر فعالیت تهاجمی ناپایدارسازی، از متحدانمان حفاظت خواهیم کرد، نهتنها دوستانمان را مطمئن خواهد ساخت که تنش را پایین خواهد آورد.
او، حق ایران میداند برای به دستآوردن فنّاوری و رسیدن به علم و دانش و تولید، اقدام کند. او سعی میکند به مخالفان خود گوشزد کند که بین «ایران تهاجمی» و «ایران دفاعی» که حق ایران است، تفاوت قائل شوند. او به نگرانیهای ایرانیانی که نگران «تغییر رژیم» هستند و طرفداران «تغییر رژیم» در امریکا، تأکید میکند که: «تأکید میکنم قرارداد هستهای بر مبنای ایده تغییر رژیم استوار نشده است». او نظارت بر تأسیسات هستهای ایران را «بیسابقه و فراتر از پروتکل الحاقی» میداند میگوید: به هر جا که مشکوک شویم، بازرسی انجام خواهد شد و اگر ایران با این بازرسیها مخالفت کند؛ «سازوکار بینالمللی»ای وجود دارد که اگر طبق این سازوکار بازرسی صورت بگیرد، ایران حق وتو ندارد. اوباما، تعلیق تحریمها را از موقعی میداند که ایران تعهدات خود در مورد فوردو و سانتریفيوژها را اجرا کند.[4]
اوباما از تبدیل ایران به قدرت منطقهای هم سخن میگوید؛ اگر ایران اظهارات ضد اسرائیلی، ضد سنی، ضد یهود،…[5] را کنار بگذارد و اگر قدرت نظامیاش را فقط برای محافظت از خود حفظ کند و بهعنوان یک بازیگر بینالمللی نقش خود را ایفا کند، میتواند به قدرت منطقهای تبدیل شود، نه اینکه در مجموعهای از جنگهای نیابتی درگیر شود.
اوباما، جمعیت، مساحت و منابع ایران را برای قدرت منطقهای ایران ذکر میکند و تأکید میکند که ایران برای تبدیلشدن به قدرت منطقهای، نیازی به بمب اتمی، ضدیت با یهودیان، اسرائیل و سنیها ندارد.
اوباما در مورد تحریمهای مربوط به تسلیحات کشتارجمعی، موشکها، حقوق بشر و تروریسم همسخن گفته و میگوید:
تحریمهای مربوط به تسلیحات کشتارجمعی و موشکها باقی خواهند ماند. برخی از تحریمها مربوط به حقوق بشر و تروریسم هستند که با توافق هستهای، وضع بهتر خواهد شد.
اوباما، در مورد کشورهای حاشیه خلیجفارس، سعی کرده است که ضمن توجهدادن به شرایط داخلی آنها، نگرانی آنها را کاهش دهد. او به این کشورها هشدار میدهد که «به دنبال اصلاحات داخلی در این کشورها باشند» و برای حل مشکلات داخلی خود به تغییرات تن دهند. گفتوگوی مؤثر با ایران داشته باشند. او اظهار امیدواری کرده که با ایجاد توازن در منطقه میان ایران و عربستان، توجه همه نیروها معطوف به مبارزه با داعش در خاورمیانه شود.
توافق هستهای با ایران نقطه آغاز یک طرح بزرگ است
اوباما در پایان این مصاحبه مفصل، استراتژی آینده خود را در منطقه بهطور خلاصه و با تلویح بیان میکند و میگوید:
ما همکاری میکنیم، اما درنهایت تواناییهایمان را هم حفظ میکنیم… ایران نمیتواند به بمب اتم دست یابد… امیدوارم قرارداد اخیر دورهای جدید از روابط ایران و امریکا و همچنین ایران و همسایگانش باشد. منافع بنیادین ایالاتمتحده نفت نیست، سرزمین نیست. منافع ما در این است که همه در صلح زندگی کنند، متحدانمان موردحمله قرار نگیرند. بشکههای بمب بر سر کودکان ریخته نشود و آوارگیهای بزرگ رخ ندهد. منافع ما در این است که مطمئن شویم منطقه کار میکند و اگر منطقه بهخوبی کار کند، این یک طرح بزرگ است که فکر میکنم توافق هستهای با ایران نقطه آغاز این طرح است.
[1]www.mytimes.com/ 2015/ 04/ 06/ opinion/ Thomas-fridman-the-obama-doctrine-and-iran-interview-html?-r=o
[2] اوباما در اینجا اشتباه میکند، تعداد شهدای جنگ حدود دویست هزار نفر و معلولین جنگ حدود یک میلیون نفر بودهاند.
[3] منظور اوباما از گریز هستهای Breakout time است که بهزعم وی در گذشته اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای میگرفت حدود چهار ماه زمان لازم داشت و با این تفاهم به یک سال افزایش یافته است.
[4] تعهدات فردو، عدم غنیسازی اورانیوم و خروج مواد «شکافتپذیر»، اورانیوم، از آنجاست و در مورد سانتریفيوژها از مسیر تولید خارجکردن، حدود 14 هزار سانتریفيوژ خواهد بود که این دو در کوتاهمدت، مقدور خواهند بود.
[5] منظور اوباما از مواضع ضداسرائیلی، ادبیات احمدینژاد و نظامیان است که علناً خواستار محو اسرائیل از نقشه جغرافیایی جهان هستند و الاّ مخالفت با اسرائیل و عدم به رسمیتشناختن اسرائیل را در مصاحبه دیگری و در پاسخ به نتانیاهو، اعلام کرده است. ضمناً ایران، مواضع ضد یهود نداشته است ولی در رابطه با برادران اهل تسنن در داخل و خارج کمکاری و ندانمکاری شده است. در رابطه با کشورهای سنی همسایه سیاست ایران زیگزاگی بوده و در دوران آقایان هاشمی و خاتمی به سمت تعامل سازنده و در زمان احمدینژاد به سمت تخاصم، حرکت کردهایم.