حسین رفیعی
مقدمه
🔻 استعمار یک محتوا دارد و یک شکل. محتوای استعمار در حدود 500 سال گذشته به دخالت و تأثیرگذاری کشورهای متروپل – پیشرفته اروپایی و بعداً آمریکا- در کشور حاشیهای- عقبمانده- آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین است.
▪️ شکل استعمار؛ گاهی حکومت مستقیم استعمارگران است، مانند هند توسط انگلیس و الجزایر توسط فرانسه. گاهی نفوذ در هیأت حاکمه کشورهاست مانند نفوذ انگلیس از دوران صفویه و نفوذ روس- انگلیس در دوران قاجار و تا نیمههای دوران رضاشاه و البته بیشتر انگلیس و آلمان در نیمه دوم حکومت رضاشاه و انگلیس- آمریکا، پس از 1320 و البته بازهم بیشتر انگلیس و نقش آمریکا- انگلیس در کودتای 1332 و پررنگتر شدن نقش آمریکا تا 1343 که نقش آمریکا مؤثرتر از انگلیس میشود. دقیقاً از کابینه منصور، ترور منصور هم در کشاکش جابجایی نقش این دو استعمارگر، معنی میدهد.
رابطهی به قدرت رسیدن خاندان پهلوی و استعمار
🔻میدانیم و مدرک و سند به اندازه کافی وجود دارد که رضاخان را انگلیسیها در توافق با انقلابیون بلشویک سرکار آوردند و او را نمایندهی «بورژوازی ملی» به روشنفکرانما جا زدند. در مجلس چهارم، فراکسیون اقلیت که 12 نفر بودند به رهبری مدرس، مصدق، ملکالشعراء بهار و… با طرح استعمارگران- تغییر سلطنت قاجار به پهلوی- مخالفت کردند ولی رضاخان با توطئه و تمهیداتی که فراهم کرده بود و با حمایت فراکسیون سوسیالیست به رهبری سلیمان میرزا اسکندری و مشورت مرتب سفارت انگلیس، جلب حمایت مراجع حوزههای قم و عراق؛ از جمهوری صرفنظر کرد ولی رضاشاه شد. جوهر این تغییر توسط مسئولان نظامی- سیاسی انگلیسیهای تهران- بغداد آمده بود. ضرورت این کار از منظر انگلیسیها تشکیل یک دولت مرکزی قدرتمند و حفاظت از لولههای نفت جنوب بود که دیگر نمیشد با سران قبایل آن را حفظ کرد و ضمناً در غیبت تأثیرگذاری عمدهی جانشینان تزار در روسیه، انگلیس از موقعیت باید استفاده میکرد و در ایران هژمون میشد.
✅ چرخش بهطرف آلمان
▪️ در وسط دوران پادشاهی رضاشاه، قدرت جدیدی در اروپا ظاهر شد با توانی قابل ملاحظه: آلمان هیتلری. رضاشاه که عنان او در دست دیکتاتوری استبدادی آغشته به ناسیونالیسم ضدمذهبی بود، اشتباه محاسبه کرد. نژاد آریایی هم او را بیشتر فریب داد به سوی آلمان متمایل شد. نتیجه؛ اشغال ایران در سوم شهریور 1320 و سقوط او بود.
✅ نقش استعمار در تداوم سلطنت پهلوی
🔻 پس از اشغال ایران، بازهم استعمارگران تصمیمگیر اصلی بودند. جمهوریت یا تداوم سلطنت پهلوی مطرح بود. کارشناس برجستهی مسائل ایران، خانم لمبتون که آن موقع در سفارت انگلیس در تهران خدمت میکرد و جامعهی ایران را از هر کارشناس خارجی دیگر بهتر میشناخت؛ تداوم سلطنت پهلوی را توصیه کرد و انگلیس، شوروی و آمریکا را به این امر متقاعد ساختند و مرحوم محمدعلی خان فروغی هم نقش داشت و علیرغم جفاهای رضاشاه به او، مصلحت را در این دید. پس محمدرضاشاه با طرح استعمارگران به پادشاهی رسید.
✅ نهضت ملی و استعمار
▪️ با سقوط دیکتاتور نظامی با تجربه و به پادشاهی رسیدنمحمدرضاشاه، شاه جوان که نه ویژگیهای پدر را داشت و نه هنوز با بافت نهاد پادشاهی به همگونی کامل رسیده بود، نتوانست در مقابل نهضت ملی که نماد آن دکتر مصدق و جبهه ملی بود، بایستد و به ناچار تحمل و تعامل را در پیش گرفت و صبر و انتظار پیشه کرد.
🔻 نهضت ملی، یعنی؛ ملّی کردن قدرت و سیاست، یعنی، نفی استعمار و استبداد که ملیون در این راستا حرکت میکردند. ملّی شدن نفت بخش ملموس و عینی این هدف و سوژهی بسیار خوب، مؤثر، ملّي و همه فهم بود. استعمار انگلیس که در جنگهای اول و دوم جهانی تضعیف شده بود و به استعمار درجه دو تبدیل شده بود استعمار تازه نفسی را به خدمت گرفت و با آمریکا، نهضت ملّی را شکست دادند، در حالیکه مصدق در ملّی شدن نفت، هم در محافل حقوقی جهانی و هم در اندیشهی روشنفکران جهان و هم در مشی رهبران استقلالخواه جهان- ناصر، تیتو، قوام نکرومه، سوکارنو و…- از حمایت و محبوبیت برخوردار بود و ایران پرچمدار استقلال کشورهای تحت استعمار و انگیزش جنبش عدم تعهد شده بود.
▪️ محمدرضا شاه که ذاتاً؛ ترسو، منفعل و فاقد ابتکار بود، با حمایت استعمارگران به حکومت بازگشت. اوا از خیر پادشاهی گذشته و به ایتالیا فرار کرده بود و استعمار این را نمیخواست.
✅کودتا و مشی جدید استعمار
🔻 با کودتای 1332، استعمار جهانی برای اولین بار و بعداز جنگ جهانی دوم، چهرهی جدیدی از خود بروز داد و آن دخالت مستقیم در سرنگونی حکومتهای ملّی در جهان بود که بعداً در اندونزی، هائیتی، شیلی و دهها کشور دیگر تکرار شد.
از این مرحله به بعد، آمریکا، هم به شاه و هم به انگلیس، حالی کرد که درایران من استعمار برتر هستم و باید ان را به رسمیت بشناسید. در قرارداد کنسرسیوم ان را به رسمیت شناخته بودند ولی باید در انتخاب نخستوزیران و مدیریت ارتش و تشکیل سازمان امنیتی ساواک، هم به رسمیت میشناختند. آمریکا از 1930 با ناوگانش به خلیج فارس آمده بود و در عربستان نافذ شده بود و با خرج و مدیریتی که در کودتای 32 کرده بود، در ایران هم باید استعمار برتر میشد. جنبش مردم در خرداد 1342 و سرکوب آن، به لحاظ سیاسی برای آمریکا نقطهی عطف بود تا مستقل از انگلیس و البته با هماهنگی آن و مشارکت درجه دوی لندن، در ایران، در همهی زمینهها، استعمار هژمون شود.
✅ زمینههای عینی و ملموس استعمار آمریکا پس از کودتای 32
۱- دولت
▪️ کابینه حسنعلی منصور و قبل از او دولت امینی، چرخشی معنیدار پس از سرکوب 1342 بود که «آمریکن فیلها» کاملاً به قدرت برسند. هوشنگ نهاوندی، کارشکنیهای عَلَم را که وابستگی تاریخی خاندانش به انگلیس مشهود است در تشکیل کابینه منصور را توضیح میدهد و حتی چند وزیر را در کابینه «تحمیل» میکند، از جمله عالیخانی را. ترور حسنعلی منصور را هم که توسط افرادی غیر از آیت الله خمینی طراحی و برای آن فتوا صادر شده بود، باید در چارچوب تقابل آمریکا- انگلیس دید. از کابینه هویدا تا 1357 «آمریکن فیلها» مصدر محور هستند.
2- ارتش
🔻 بعد از کودتای 1332 آمریکاییها در ارتش ایران نفوذ بسیار یافتند و ارتش را به لحاظ لجستیک، مدیریت، کنترل و در چارچوب طرح ناتو و تشکیل سنتو و سیتو و همبستگی این پیمانهای نظامی به هم در راستای منافع ناتو و جنگ سرد قرار دادند تا مرحلهای که در انقلاب 57 ، 55 هزار آمریکایی در ایران «مستشاری» میکردند. میدانیم که معنی مستشاری یعنی چی؟
رکن ۲ ارشد ایران که مرکز اطلاعات نظامی ایران بود، به تأکید هوشنگ نهاوندی در تاریخ شفاهی هاروارد، توسط افسران آمریکایی اداره میشد.
🔻 ارتش آمریکا در چارچوب برنامههای ناتو و با محمل پیمان سنتو که ایران را عضو آن کرده بودند، کل کشور ایران را زیرچشم داشت و هدایت میکرد. شاه فقط پول این سلاحها را از مخازن نفت تأمین میکرد و وقتی که کیسینجر و نیکسون او را «ژاندارم منطقه» کردند، جز سمعاً و طاعتاً، کار دیگری نمیتوانست بکند. تا جایی که در ظفّار و سومالی و ویتنام و… هم دخالت نظامی میکرد. نزدیک انقلاب هم ژنرال ناتو، هایزر به ایران آمد تا ارتش را حفظ کند و ارتش را در راستای تصمیم سیاسی سیاستسازان نگهدارد.
3- دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی
▪️ پس از کودتای 32، موساد، سیا و اینتلیجنس سرویس، طرح تشکیل ساواک را هم طراحی و هم آن را ایجاد نمودند و تا انقلاب 1357 با آن همکاری تنگاتنگ داشتند. مسئولان ساواک در این کشورها- مخصوصاً اسرائیل و انگلیس- دورههای لازم را میدیدند و حتی موساد برای رصد کردن کشورهای عربی- اردن، عربستان، مصر، شیخنشینها- در ایران پایگاههای ویژه داشت. مشروح این همکاری را میتوان در بازجوییهای حسین فردوست- دوست صمیمی شاه که پس از ناامید شدن از نجات شاه با انقلابیون همکاری میکرد- خواند.
🔻 در سال 1338 که شاه به دیدار ملکه انگلیس رفته بود، او به شاه توصیه کرد که «دفتر ویژه اطلاعات» تأسیس کنید تا همه اطلاعات روزانه را برای شما خلاصه کنند. حسین فردوست با دیدن آموزشهای لازم در انگلستان تا انقلاب، این مسئولیت را بر عهده داشت. در همان ملاقات، ملکه به شاه گفت که به دلیل شرایط جغرافیایی ایران و همسایگی با شوروی، شبکه جاسوسی مخفی به نام «شبکه بیسیم» باید تشکیل شود که فقط MI6 ، موساد و سیا و رکن 2 ارتش ایران از آن خبر خواهند داشت و مرکز آن در قبرس خواهد بود و توسط بیسیم اطلاعات روزانه از شهرهای همجوار شوروی به این مرکز مخابره خواهند کرد.کلّیه سوابق این شبکه در ایران را چند ماه قبل از انقلاب، مسئول MI6 از ایران خارج میکند و هیچ سابقهای از آن وجود ندارد.
۴- اصلاحات ضدانگیزهای
▪️ آیا «انقلاب شاه و مردم» یا «انقلاب سفید»، ابتکار شاه بود یا ابتکار دستگاه حزب دموکرات آمریکا؟ چیزی که در ده کشور وابسته به آمریکا، از جمله در فیلیپین و کره جنوبی و ترکیه و… هم اجرا شد. البته به این معنی نیست که در این اصلاحات موارد مثبت نبود، بحث سر این است که استعمار مدرن در ایران چگونه عمل میکرد و مصدق چگونه میخواست عمل کند؟
🔻 از سال 1355 آمریکاییها شروع به انتقاد از شاه. کردند وزیر انرژی آمریکا (سایمون) شاه را «خُل» نامید. یکی از کمیسیونهای سنای آمریکا در یک طرح تحقیقاتی، ادامهی حکومت شاه را خطرناک ارزیابی کرد که شاه به علت فساد گسترده در دستگاه حکومتی و ضعف مدیریت، نمیتواند رادیکالیسم جامعه را کنترل کند و باید فکری کرد. آینده ایران باید تغییر کند.
▪️ در همان سال 1355 آمریکاییها با شخصیت برجستهی جبهه ملی و نهضت مقاومت، حضرت آیت الله سیدرضا زنجانی، تماس گرفتند و گفتند که میخواهیم شاه را عوض کنیم. حکومت را به کی واگذار کنیم؟ موقعی که ایشان گفت که هنوز اعضای جبهه ملی و شاگردان دکتر مصدق هستند، به آنها واگذار کنید. آمریکاییها گفتند خیر! به افراد ضد کمونیست واگذار میکنیم که جلوی عدالت اقتصادی- اجتماعی را بگیرند. سوسیالیسم نباشد. از دی ماه 56 تا بهمن ماه 57 ، این آمریکاییها بودند که مسایل ایران را دقیق، روزانه و گسترده رصد میکردند و سفرای آمریکا و انگلیس مرتب با شاه ملاقات و روحیات او را ارزیابی میکردند و توصیههای خود را به او میدادند. گاهی در این توصیهها ناهماهنگی هم بود. برژینسکی – راکفلر میگفتند: بکش! وزارت خارجه میگفت: نه، آرام باش، حقوق بشر و آزادیها را مراعات کن و… و بالاخره هم در گوادلوپ، تصمیم گرفتند که «شاه باید برود»!
5- گفتار آیت الله خمینی
🔻 آیت الله خمینی از 1341، گفتمان ضد آمریکایی، ضد اسرائیلی و ضد استبدادی را شروع کرد. از دی ماه 1356 که جنبش مردم شروع شد در تبلیغات روحانیون طرفدار ایشان، این گفتمان تکرار میشد. در موقعی که جنبش اعتراضی به جنبش انقلابی تبدیل شد، یعنی بهار 1357، مواضع ضد آمریکایی (ضد استعماری) هم تشدید شد. مذاکرات تهران و نوفل لوشاتو هم با آمریکاییها به این منظور که انتقال قدرت مسالمتآمیز باشد در جریان بود و این هم حکایت از نفوذ آمریکا داشت.
✅ نتیجهگیری
▪️ تمامی شواهد و قرائن و اسناد و مدارک که پس از 43، به فراوانی منتشر شدهاند و سلطنتطلبان منصف هم به آن اقرار دارند حکایت از نفوذ استعمار در نهاد پادشاهی ایران از 1299 تا 1357 دارد. آن وقت نمیتوان نتیجه گرفت که انقلاب 1357، ضد استعماری هم بود؟