حسین رفیعی
تمرکز قدرت ـ راه نجات (11-4)
️ تشکیل جبهه نجات ملی
️ مقدمه
✅ شهید مطهری گفته است که: «این جمهوری، این انقلاب رفتنی است اگر ما به آزادی، عدالت، برابری، اخلاق و معنویت وفادار نباشیم… اگر انقلابی هم بماند، آن انقلاب دیگر این انقلاب نیست، چیز دیگری است». آلبرت انشتاین هم گفته است که: «مذهب باید از انسان موجودی صبورتر، مهربانتر، آزادتر و دلیرتر بسازد. اگر مذهبی نتوانست این کار را انجام دهد، چیزی جز شرّ پلیدی و حقهبازی نیست».
✅ در منشور پارسوماس، از قول کوروش نقل شده که: «بگذارید هر کسی به آئین خویش باشد، زنان را گرامی دارید، تهیدستان را دریابید، بگذارید هر کس به زبان خود سخن گوید… هوادار دانایی و تندرستی باشید… فرمانروایی که همدل مردم خود نباشد، زودتر سرنگون خواهد شد… شهریاری که نداند شهروندانش چگونه شب را میگذرانند، گورکن گمنامی است». ملاحظه میشود که واقعیت حکومت دینی ایران نشانی از این تعاریف ندارد.
✅ آیا با این همه بودجه و نیروی انسانی در نهادهای مذهبی، قدرت استدلال ما در دفاع از حقانیت اسلام و تشیع آنقدر ضعیف است که باید با زندان و محکومیتهای طولانی با دگراندیشان مقابله کنیم؟! پس از انتخابات 1384، به ابتکار آقای دکتر معین و تعدادی از احزاب اصلاحطلب کوششی شد برای تشکیل «جبهه دموکراسی و حقوق بشر» و در یک دوره دو ساله اصول و اساسنامه آن تدوین گردید. متأسفانه به دلایل متعدد، از جمله فشارهای اطلاعاتی ـ امنیتی، و کنارهگیری دوم خردادیها، تحقق عینی آن میسر نشد. هماکنون که شرایط جامعه، حاکمیت، مردم، روابط خارجی و… تغییر کرده، ضرورت جبهه اخیر بیش از پیش، حیاتی شده است.
️ شطرنج نیروهای سیاسی جامعه
️ حاکمیت دوگانهدر حاکمیت، به مفهوم علمی و اجتماعی آن، دوگانگی وجود دارد. این اختلاف؛ در مورد آزادیهای مردم، استراتژی سیاست خارجی، استراتژی اقتصادی، مذاکره با امریکا، سیاستهای منطقهای و… روشن است ولی به دلیل تفسیر ویژه از قانون اساسی و قدرت گسترش یافتهی فراقانونی ولایت فقیهی، بخش غالب حاکمیت، تاکنون بخش انتخابی حاکمیت، در موارد زیادی، مجبور به تمکین شده است. یعنی عملاً رئیس جمهور منتخب با 24 (بعضی معتقدند 28) میلیون رأی فاقد قدرت لازم میباشد. و در مواردی ناخودآگاه یا از روی اجبار تسلیم میشود. به نظر نمیرسد که طیفهای «اصلاحطلب» یا «اعتدالگرا» یا اصولگرای درون حاکمیت بتوانند در شرایط فعلی، بحرانهای کنونی جامعه را کنترل و تبدیل به فرصت کنند. روزبهروز با عملکرد حاکمیت غالب، بر شدت بحرانها، افزوده میشود. به نظر میرسد بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان، فقط، نگاه به قدرت دارند. دیگر از اصلاحطلبی فاصله گرفتهاند و قدرتطلبی را در دستور کار قرار دادهاند. آنها هم که هنوز اصلاحطلب هستند، در اقلیت هستند. با شرایط انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده به احتمال زیاد میخ آخری بر تابوب اصلاحطلبی کوبیده خواهد شد.
️ اصلاحطلبان قوه مقننه و خارج از حاکمیت اجراییاین بخش از نیروهای سیاسی، بلااراده و منتظر هستند، راهکار تأثیرگذار ندارند. فراکسیون امید مجلس و رهبر آن فاقد ابتکار، انسجام و راهبرد بوده است. آقای عارف، به تصریح آقای مطهری، همیشه خود را با بیت هماهنگ میکند. گهگاهی تعداد معدودی از آنها، انتقادی میکنند ولی بسیار کمتأثیر. از ترس شورای نگهبان و ردّ صلاحیتشان در آینده، سکوت، مماشات و بهرهبرداری از سفرهی انقلاب را بر دفاع از حقوق مردم، ترجیح میدهند. چیزی که در مجلس یازدهم، ثمری نداد به قول آقای مطهری مجلس، یا شعبهای از بیت رهبری و یا به تعبیر درست آقای صادقی عصارهی فضیلت شورای نگهبان بوده و نه عصارهی فضیلت مردم. آقای خاتمی که سالمترین و دلسوزترین اصلاحطلب است، به دلایل مختلف، از جمله اطرافیان، کمتأثیر یا بیتأثیر شده است. بخشی هم از این اصلاحطلبان که دیدگاه نئولیبرالی در اقتصاد دارند در انتظار تحولات هستند تا با ائتلاف با بخشی از حاکمان غیررسمی و حوزویان، آیندهی مملکت را در دست گیرند، مردم و انقلاب و ایران را فراموش کردهاند. به دنبال تحقق نئولیبرالیسم هستند. نئولیبرالیسمی که کرونا، آن را بیآینده میکند. دو اصلاحطلب انتخابات 1388 (آقایان کروبی و موسوی) هم سرنوشتی چون مدرس پیدا کردهاند.
️ جنبشهای اعتراضی مردماین جنبشها عموماً غیرسیاسی و مطالبهمحور هستند و در بسترهای اقتصادی، زیستمحیطی، شغلی، معیشتی،… فعالند و منفک از یکدیگراند و انتظار استراتژی سیاسی از آنها نمیتوان داشت. و اگر اپوزیسیون اصلاحطلب جامعه نتوانند به کمک آنها بیایند، که بعضی از اصلاحطلبان رسماً از ترس حاکمیت غالب، خود را از جنبش اعتراضی خیابان، کنار کشیدهاند و بخشی از آنها، حتی توهین هم به جنبش مطالبات مردم، کردهاند. با این شرایط، این جنبشها، در آین
ده و در تداوم وضع موجود، اگر حاکمیت غالب دست به ابتکار و همراهی با مردم نزند، میتوانند بستری مناسب برای بلوکهای سیاسی برانداز خارج از کشور باشند که آنها هدایت آنها را به دست گیرند. چیزی که ترامپ به دنبال آن است. با وضع کنونی، اگر این جنبشها کاملاً سیاسی شوند، که خواهند شد، این اتفاق هم خواهد افتاد.
️ براندازان خارجنشیناین گروهها که به دلیل چپروی، ترس و فقدان پایگاه اجتماعی نتوانستهاند در داخل زیست کنند در چهل سال گذشته مهاجرت کردهاند و در خارج در ارتباط با سازمانهای سیاسی ـ اطلاعاتی ـ نظامی ـ تحقیقاتی کشورهای غربی (به ویژه امریکا) و متحدان منطقهای آنها (عربستان، اسرائیل، امارات…) و بهرهگیری از پول و تجربهی این کشورها، سعی میکنند که عشق به قدرت خود را در پوشش دفاع از جنبش مردم، مخفی کنند و با امید به فروپاشی جمهوری اسلامی، درصدد آلترناتیوسازی هستند. این گروهها پایگاه مردمی ـ اجتماعی سازمانیافته ندارند و اگر در تظاهرات و اعتراضات مردمی؛ گاهی شعار حمایتی به نفع آنها شنیده میشود هنوز این شعارها به مفهوم ارتباط تشکیلاتی ـ اجتماعی با ان گروهها نیست. احساسی و نوستالژیکی است. طرفداران رژیم سابق به موضع داریوش همایون، قبل از مرگش و بیانیهی و مصاحبههای اردشیر زاهدی توجه کنند که برای آنها هم ایران اصل میشود و دخالت خارجی را محکوم کردهاند. بخش معدودی از تظاهرکنندگان، اگر شعار به نفع «رضاشاه» دادهاند به این علت است که در این چهل سال نتوانستهاند و نه گذاشتهاند که توضیح دهیم که گرچه رضاشاه اصلاحاتی انجام داده است ولی طرح اصلی او و محمدرضاشاه و انگلیس و امریکا پس از کودتای 1332 توقف پروژهی انقلاب مشروطیت بوده است که 57 سال تداوم داشته و همین دیکتاتوری منجر به انقلاب شده.
️ اصلاحطلبان خارج کشوراین گروهها، دغدغهی منافع و مصالح و امنیت ملی دارند. درصدد اصلاح جامعه و حاکمیت هستند. بحرانها و مشکلات را میفهمند و در آینده مملکت میتوانند نیروی مؤثری باشند. عمدتاً کارشناسان مجربی هستند. در توسعهی آیندهی ایران، اگر شرایط فراهم شود، نقش تعیینکننده خواهند داشت. مغز و سرمایه دارند و هرچه آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی سعی کردند که آنها را جلب و جذب کنند، به دلیل شرایط مملکت، موفق به جذب گسترده و تأثیرگذار آنها، نشدند. در شرایط پایدار سیاسی ایران، بسیار مفید خواهند بود.
️ طیف وسیع جبههی «رجا» (راندهشدگان از جمهوری اسلامی)اصلاحطلبان رانده شده از قدرت؛ سبزها، ملی ـ مذهبیها، فعالان حقوق بشر، ملیون، وکلای دلسوز و ملّی دادگستری، کارشناسان مستقل و منتقد سیاستهای حاکمیت، کارگران، معلمان، فعالان محیطزیست، پرستاران، پزشکان، دانشگاهیان (دانشجو و استاد)، هنرمندان و… که در نهادهای صنفی مستقل از حاکمیت فعال هستند، در این طیف قرار میگیرند.
✅ در حیطهی کاری و فعالیت خود، اعتبار اجتماعی ـ مردمی، دارند. به فساد و رانت آلوده نیستند، اصلاحطلب، دموکرات و استقلالطلب هستند. با دخالت خارجی در سرنوشت مملکت مخالفند به دموکراسی (عدم نفی هیچکس) معتقدند. به لحاظ ذهنی؛ بالقوه، تمامی معترضان کنونی مردمی ـ صنفی، جامعه را پوشش میدهند ولی فاقد ارتباط تشکیلاتی با این معترضان میباشند.
✅ این طیف وسیع باید «جبههی نجات ملی» را تشکیل دهند و سعی کنند که رابط دموکراتیک بین مردم و حاکمیت باشند. از یک طرف سعی کنند که حاکمیت را به اجرای قانون و عقلانیت وادار کنند و از سوی دیگر جنبشهای اعتراضی مردم را کمک کنند که به خواستههای صنفی ـ حقوقی و احیاناً سیاسی خود برسند و در راستای منافع و مصالح ملی حرکت کنند. اعتبار و ارزش این طیف، سرمایهی اجتماعی آنهاست:- پاکدست هستند و مال «شبههناک» ندارند. از رانت استفاده نکردهاند.- استقلالطلب هستند و به حکومت ملی معتقد و با هرگونه دخالت خارجی مخالفند.- دمکرات هستند، به دمکراسی معتقد و خواهان حذف هیچکس و هیچ گروهی (مذهبی، قومی، صنفی، اعتقادی…) نیستند.- به اصول حقوق مردم در قانون اساسی و تحقق آنها پایبند هستند.- به حقوق بشر و حقوق شهروندی پایبند هستند.- مخالف خشونت و طرفدار فعالیتهای مدنی صلحآمیز قانونی (در چارچوب قانون) هستند.- …
️ اعضای این جبهه چه کسانی هستند1- پیشوایان گروههای مردمی، مذهبی، قومی خشونتپرهیز.2- رهبران نهادهای صنفی کارگران، معلمان، پرستاران و پزشکان…3- پاکدستان اصلاحطلب که آلودگی اقتصادی ـ سیاسی و سابقهی سرکوبگرایانه نداشته باشند.4- اپوزیسیون قانونی جمهوری اسلامی که در قدرت نبودهاند. دلسوزی خود را اثبات کردهاند.5- افرادی از وکلای دادگستری، هنرمندان، نویسندگان، اساتید دانشگاه و… که از گذشته مدافع حقوق مردم بوده و هستند.6- بازنشستگان ارتشی و سپاهی که سابقهی مقابله با مردم نداشته باشند و دارای حسن شهرت مردمی باشند.
✅ حاکمیت غالب ک
نونی باید بفهمد که برای حفظ ایران، به چنین جبههای احتیاج است تا هم به جنگطلبان خارجی بفهمانیم که ایران فقط حاکمیت کنونی نیست که بتوان او را در محافل حقوق بشری جهان منزوی کرد و متحدان خود را متقاعد به تحریم ایران نمود و حتی شرایط حملهی نظامی را فراهم کرد و از طرف دیگر به مردم ایران و جنبشهای مطالبهگر، امید داد که ما خود قادر هستیم که مشکلات مملکت خود را حل و فصل کنیم. به این فرمایش حضرت امام علی توجه کنیم که به هنگام قتل عثمان گفت:«عثمان استبداد و خودکامگی پیشه کرد و شما مردم، بیتابی کردید… خدا در خودکامگی و ستمکاری و در بیتابی و تندروی حکمی دارد که تحقق خواهد یافت.» امیدواریم که رفتار حاکمان و ما مردم ایران باعث نشود که این حکم خداوند تحقق یابد.
️ پتانسیل آقای محمد خاتمی در تشکیل جبهه نجات ملیعقلانیت، ایجاب میکند که موقعی که کیان ملی در خطر است، از پتانسیلهای ملی استفاده شود. با مرگ خیلیها در سالهای اخیر و حصر میرحسین و کروبی و خانم رهنورد، در شرایط کنونی، به نظر نویسنده، آقای خاتمی میتوانست یک پتانسیل ملی باشد. این برداشت من مستقل از روحیات و توان و محضورات آقای خاتمی است. آقای خاتمی در «گاز انبر» نیروهای جناح غالب حاکمیت و دوستان اصلاحطلب خود، «گیر» کردهاند. دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی، از هر تحرک کارساز این سید شریف جلوگیری میکنند و دوستانشان اکثراً چشم به قدرت و مواهب آن دارند و فعالیتهای آقای خاتمی را در راستای تحقق این خواستهها میخواهند. آقای خاتمی بارها در ملاقاتهای خصوصی و به افراد مختلف از این شرایط احساس دلتنگی و شکوه کرده است. معهذا، در 15 بهمن 1396، نامهای محرمانه برای ایشان نوشتم و توسط یک کانال مطمئن به دست ایشان رساندم. عکسالعمل مناسب تأثیرگذاری در عرصهی عمومی در بخش مهمی از این نامه به جز همدلی و پیغام محبت، از آقای خاتمی، ندیدم. باز در مرداد 1398 که اوضاع پیچیدهتر و خطرناکتر شده بود، مطلبی سوالی در مورد ایشان مطرح کردم، چون خودم اطمینان از قبول این پیشنهاد توسط ایشان نداشتم، این متن را برای ایشان ارسال نکردم. معهذا در این فصل آن نامه و این مطلب را میآورم تا هم دغدغههای خود را منعکس کنم و هم اهمیت این پتانسیل ملی ـ آقای خاتمی ـ را نشان دهم. به هر حال آقای خاتمی، امکانی است که در ده سال گذشته به تدریج ذوب میشود و از تأثیرگذاری فاصله میگیرد.
️ میرحسین موسوی، تنها، ذخیره برای تغییر استآقای مهندس موسوی بیش از ده سال حصر با حفظ مواضع ملی و مذهبی خویش را تحمل کرده است. او مرگ را بر تسلیم مرجح دانسته است. متأسفانه از قدرت جسمی ایشان اطلاعی در دست نیست. آقایان کروبی و خاتمی، میتوانند همراه و کمککار ایشان باشند. «تنگ شیائوپینگ» که چند بار در چین بازداشت شد، در نهایت رهبران حزب فهمیدند که او میتواند چین را نجات دهد. عملکرد او از 1977 تاکنون به خوبی توانسته، چین را از بحران خارجی و داخلی ـ تاکنون ـ برهاند. اگر کسانی قبول کنند که ایران راهحل داخلی ملی دارد، این راهحل؛ میرحسین است.
ادامه دارد