دکتر محمد حسین رفیعی فنود
باغ سنگی
منوی سایت

دوران کرونا (39)

حسین رفیعی

 انحصاری شدن قدرت (10)

️ تضاد قدرت ـ فلاکت و دانش ـ جهل
✅ در هفته‌ی گذشته اسطوره‌ی آواز و موسیقی ایران، آقای شجریان به دیار باقی شتافت. آنچه از طرف مردم و رسانه‌های مجازی و حقیقی در مورد ایشان اتفاق افتاد به لحاظ تحلیل شناخت جامعه‌ی ایران بسیار مهم می‌باشد.
✅ مرحوم شجریان، ریشه در فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران داشت. او خود گفته بود که «فردوسی زبانم را نجات داد و من موسیقی را». معنی این حرف این است که فردوسی فارسی را که در آستانه نابودی بود، همچون زبان بومی در مصر، یمن، کشورهای شمال افریقا، با خلق شاهنامه، زنده کرد و شجریان موسیقی اصیل ایرانی را که مورد تهاجم بود، نجات داد. این کار آقای شجریان، کاری ارزشمند است ولی محبوبیت شجریان در بین مردم ایران، رمز و راز دید دیگری هم دارد.
✅ مریضی این چند ساله‌ی شجریان و فوت او و عکس‌العمل مردم ایران و جهان نشان داد که او بسیار قدرتمند بود و هست. قدرت؛ یعنی دانش. شجریان، دانش داشت، اولاً ایران، مردم و جهان را می‌شناخت و ثانیاً، ارتباط مستقیم و ارگانیک خود را با مردم حفظ کرد و این عاملی تأثیرگذارتر از ماهیت هنر اوست. با مردم زندگی کردن، خواست مردم را فهمیدن، به نیاز مردم پاسخ دادن، هنر دوم شجریان بود. مهمتر از هنر اول.
✅ گفت: آثار مرا، به جز ربّنا، از تلویزیون پخش نکنید. این خواست مردم بود که از سال 1378، نسبت به صدا و سیما، موضع خود را مشخص کرده بودند که خواست مردم را بازتاب نمی‌دهد و در عین حال می‌دانست که مردم با ربّنا، مخصوصاً در ماه رمضان ارتباط وثیق دارند. ولی از آن طرف کسانی گفتند که ربّنا یک اثر هنری است و نباید در افطار پخش شود! درست مقابل خواست مردم. چه تضادی بین یک اثر هنری و افطار وجود دارد؟! آیا ربّنا، یک اثر ضداسلامی است؟ حتماً خیر. پس منع کردن آن در تقابل با خواست مردم بود. ربّنا از تلویزیون پخش نمی‌شود ولی در افطارها از هر خانه و کوچه و مغازه و اتومبیلی پخش می‌شد. این یعنی قدرت و به تبع دانش؛ پشت این قدرت مردم. فهم مردم است که شجریان داشت.
✅ مردم، کنسرت‌های شجریان را بسیار دوست داشتند، ولی او یازده سال، مجاز نبود برای مردم در ایران بخواند. باز تقابل با مردم. قدرت، اعمال زور نیست. اعمال زور، یعنی بازگشت به نحوه‌ی حیات موجودات در طبیعت. در جامعه‌ی امروز انسانی؛ قدرت از دانش می‌آید، چون انسان، تنها موجود طبیعت است که می‌تواند خلق دانش کند، ضعیف‌ترین افراد بشر به لحاظ فیزیکی، ممکن است به دلیل خلق دانشی که می‌کنند، قدرتمندترین فرد باشند. ولی در طبیعت قوی‌ترین موجود، «قدرتمندترین» موجود است. چرا زورگویان تاریخ جاودانه نمی‌شوند، ولی دانشمندان جهان، جاودانه می‌شوند، چون با خلق دانش خود قدرتمند هستند و قدرتشان، امری ذاتی و وجودی است، تصاحب شدنی نیست.
✅ در مرگ شجریان، خیلی‌ها تسلیت گفتند و از خود همدردی نشان دادند، حتی کسانی که قدرت حکومتی دارند. چرا موقعی که شجریان زنده بود، همدردی نکردند؟! حتی زبانی. به زورگویان می‌گفتند که ممنوعیت کنسرت‌های شجریان خلاف قانون و خلاف روال عادی قدرت و خواست مردم در جوامع بشری است. چه عادت بدی در این کشور هست که وقتی یک دانشمند، یک هنرمند، یک سیاسی، یک فقیه می‌میرد همه تسلیت می‌گویند ولی در زندگی آنها یا اسباب قید و بندشان را فراهم می‌کنند و یا مصلحت‌جویانه، در مقابل حصر آنها سکوت می‌کنند! مریم میرزاخانی، ریاضی‌دان برجسته‌ای بود، در مرگش همه عزادار شدند ولی در حالیکه برای میلیون‌ها جوان ایرانی که بالقوه می‌توانند مریم میرزاخانی باشند، کسی برای آنها دل نمی‌سوزاند. یا آواره دنیا می‌شوند و یا در مملکت از تحصیل و کار و رشد و شکوفایی باز می‌مانند و همه مسوولان مملکتی منتظرند تا کس دیگری در سطح او بمیرد و آن وقت اشک بریزند! تبلیغات حزبی و انتخاباتی!
✅ عقلای جهان، به ما می‌خندند که این چه مملکتی است که برجسته‌ترین شخصیت‌های جهان را دارد ولی تا زنده‌اند در حصر و حبس و تحدید و ممنوعیت به سر می‌برند، وقتی می‌میرند، همان عاملین ممنوعیت‌ها، عزادار می‌شوند. برجسته‌ترین سیاستمدار ضداستعماری جهان عقب مانده در صد سال اخیر ایرانی است؛ مصدق، برجسته‌ترین فقیه نواندیش شیعی، ایرانی است؛ منتظری، برجسته‌ترین ورزشکار اخلاقی جهان ایرانی است؛ تختی و برجسته‌ترین خواننده و موسیقی‌دان جهان اسلام؛ ایرانی است؛ شجریان و قس علی هذا حاکمان ما از طرح کردنشان واهمه دارند. چرا؟! آرامگاه مصدق، بیت منتظری، آواز شجریان، برای این آقایان خطرآفرین شده است. چرا؟! و احتمالاً، فردا، مرقد شجریان.
✅ ما ایرانیان؛ اقتدار داریم گرفتار انسان‌های مفلوک هستیم. ما ایرانیان دانش داریم؛ گرفتار جهّال هستیم. تا کی؟ هیچکس نمی‌داند. زندگی این ده سال اخیر شجریان و مرگ او نشان داد که تا چالش اقتدار ـ فلاکت و دانش ـ جهل در ایران به نفع دانش و اقتدار، حل نشود. گرفتاریم
.
✅ عکس‌العمل مردم در عروج شجریان، نشان داد که عامل وحدت و نجات ما از بحران‌های کنونی که دیگر بحران نیستند، ابربحران هستند؛ ایران است.مردم به لحاظ تکنیک‌های علمی، سیاستمدار و فقیه و موسیقیدان و پهلوان نیستند ولی آن جوهر ذاتی این انسان‌ها را خوب تشخیص می‌دهند. مردم فرق «سلبریتی»های آلامد را از کسانی که دود چراغ خورده‌اند، می‌فهمند و عکس‌العمل آنها متناسب با این فهم و درک است.خیلی کسان، در هر رشته‌ای، برای مدتی، مشهور و معروف می‌شوند ولی تک افرادی چهره‌های ماندگار تاریخ می‌شوند. از دوران آقامحمدخان صدها صدراعظم و نخست‌وزیر آمده‌اند و رفته‌اند ولی مصدق، چیز دیگری بوده است. از دوران صفویه صدها فقیه آمده‌اند و رفته‌اند ولی آیت‌الله منتظری چیز دیگری است. در 150 سال گذشته هزاران آوازخوان و هنرمند و موزیسین آمده‌اند و رفته‌اند، ولی شجریان، چیز دیگری است. آن چیز چیست؟ آن جوهر، اکسیری است که با تاریخ، فرهنگ، تمدن، حقوق مردم، دین و مذهب مردم و مملکت ما، ارتباط ارگانیک دارد. شجریان صدای «خس و خاشاک» بود و این چیزی هست که مردم می‌فهمند و به آن عشق می‌ورزند. فردوسی، اگر، زبان فارسی را زنده و ماندگار کرد، شجریان موسیقی اصیل مدغم در ادبیات و عرفان ایرانی را زنده و جاری ساخت که دیگر میرا نخواهد شد. مانا خواهد ماند.
✅ مهندس سحابی در 1382 در حسینیه ارشاد گفت که عامل وحدت مردم ما، ایران است. ایران یعنی مردم ایران، با هر عقیده و مذهب و جنسیت و قومیتی که دارند. ایران یعنی تاریخ ایران که اسلام جزئی از آن است و نه همه‌ی آن، آنهم نه فقط «شیعه ولایی» آن، ایران، یعنی تمدن ایران، هنر ایران، ادبیات ایران، اسطوره‌های ایران، میراث فرهنگی ایران، تاریخ ایران و… مردم در برخورد با شجریان نشان دادند که این را می‌خواهند و این را می‌گویند که بیاییم تمدن ایران را غنا بخشیم، بیائید نگذاریم همین تتمه این تمدن هم نابود شود. بیائید روی آنچه اجماع داریم، عمل کنیم، نه آنچه عده‌ی معدودی با دانش بسیار محدود خود، به ما تحمیل می‌کنند. حصر و حبس و تحدیدهای شما، جواب نمی‌دهند این شجره طیبه، هزار سر دارد. آن را بشناسید. ایران و اسلام رهایی‌بخش برای ساختن ایران.

ادامه دارد

امکان نظر دادن وجود ندارد