حسین رفیعی
انحصاری شدن قدرت و عوارض آن (5)
️ حذف رجال؛ بنیصدر ـ آیتالله منتظری
✅ گفتیم که عملکرد بد و تفرعن بنیصدر و فشار روحانیون حزب جمهوری اسلامی به آیتالله خمینی؛ موجب حذف بنیصدر شد. بنیصدر اولین رجل سیاسی منتخب مردم در انقلاب، بود. او نه قدر خود را فهمید و نه قدر یازده میلیون رأی مردم را و نه قدر فرآیند دمکراتیک انقلاب و نه قدرت گستردهی روحانیت را و نه دو دوزهبازی بچگانه و فریبکاری مسعود رجوی را.
✅ هنوز یک امید مانده بود. وجود حضرت آیتالله منتظری در قدرت. یک فقیه ملا مورد تأیید آیتالله خمینی، نواندیش در فقه، مردمگرا، اخلاقمدار، دمکراتیک که به تدریج از عملکرد کل حاکمیت فاصله میگرفت و در چارچوب قانون، به سمت مردم میآمد. در یک حکومت فقهی، وجود فقیهی با این خصوصیتها مایه امیدواری بود که بتواند به اصلاح امور بپردازد. و چون قدرتمدار نبود و برای او «اوجب واجبات حفظ ارزشهای اسلام» بود، امید دو چندان میشد که پس از آیتالله خمینی، آقای منتظری شاید بتواند؛ ارزشهای انقلاب و قانون اساسی را زنده کند و جامعه را در مسیر مردمی ـ دمکراتیک قرار دهد. امروز که حدود 32 سال از حذف آقای منتظری از قدرت میگذرد، بهتر میتوان ارزش این مرد خدا را ارزیابی کرد.
✅ بر طبق کار محققانهی شادروان آیتالله صالحی نجفآبادی حذف آیتالله منتظری غیرقانونی بود. مجلس خبرگان رهبری هم در سال 1368 این را پذیرفت. اول آقای منتظری را عزل کردند و بعد رهبر جدید را انتخاب نمودند. پس، عزل آقای منتظری حقوقی نبود، سیاسی بود. از آن گذشته از موضع قدرت مجموعهی نیروهای درون نظام بود. از جنس همان حذف بنیصدر بود. با این تفاوت که بنیصدر بهانه برای حذف خود زیاد به دست داده بود؛ پیوند با رجوی؛ ایجاد یک تشکیلات نامتعارف، دامن زدن به تضاد با حزب جمهوری اسلامی و اکثر روحانیون در حالیکه آیتالله منتظری قانونمدار بود در مواردی در فقه با آیتالله خمینی اختلاف داشت و اختلافات فقهی بسیار رایج است ولی در اینجا کسانی که رهبری آیندهی آقای منتظری را به نفع خود نمیدیدند، اختلاف فقهی ایشان با آیتالله خمینی را تبدیل به تعارض در قدرت با آقای خمینی کردند. و بعد پروندهسازی شروع شد و هرچه توانستند کردند تا در نهایت آیتالله خمینی، ایشان را از قدرت حذف کنند.
✅ آقای هاشمی رفسنجانی در جایی گفته است که در ماههای آخر عمر امام نامهای به ایشان نوشته و درخواست کرده که در هفت مورد، در حیات خود، تصمیم بگیرند که بعد از ایشان کار مشکل خواهد شد. آن نامه منتشر نشده و نمیدانیم که آیا حذف آقای منتظری هم جزء این هفت مورد بوده است یا خیر؟ به هر حال آقای منتظری نه تنها حذف شد که به حصر 5 سال و 9 ماهه هم رفت و حوزهها از «گرمای» او به تعبیر آقای خمینی محروم شدند.
✅ عرفان آقای منتظری در حذف از قدرت ایشان، خود را نشان داد و در سالهای آخر عمر، در 14 مورد از خود انتقاد کرد و او تنها مسوولی در مدیریت انقلاب است که مکتوب و مستدل از خود انتقاد کرده است و گناه خود در شرایط بعدی را پذیرفته است. انتقادی که عمدی در آن نبوده.
✅ حذف آقای منتظری، امیدی که میتوانست از طریق حوزههای علمیه و «فقه حکومتی»، مسیر حرکت جامعه و حکومتگران را اصلاح کند، از بین رفت. اگر حذف بنیصدر، بعد سیاسی حکومت بود، حذف آیتالله منتظری، بعد فقهی داشت که در واقع «امید» را حذف کرد. قدرتطلبان دیگر از هیچ چیز نگرانی نداشتند، هیچ مانع و رادعی نبود و امروز اگر در سادهترین مسائل جامعه نمیتوانند اجتهاد کنند به این دلیل است که در دوران خفقان پهلویها، در حوزهها روحانیون شجاع نوگرایی چون آیتالله خمینی، آیتالله مطهری، آیتالله منتظری، آیتالله بهشتی و… ساخته شده بودند ولی در چهل سال حکومت فقها در ایران، چرا فقهایی در چنان سطحی ساخته نمیشوند؟! کدام فقیه است که بتواند مسائل و مشکلات رایج را از مسیر فقه حل کند؟ مسائلی چون حجاب اجباری، ربا در سیستم بانکی، قضاوت بانوان، سن ازدواج دختران و صدها مشکل پیشپاافتاده که در روابط ایران با کشورها، در مواردی حتی موجب وهن اسلام هم میشود.
✅ تخریب، حبس، حصر و حذف متفکران که رویهای رایج شده موجب چه پیامدهایی شده است؟ آیا حاکمان توانستهاند بهتر حکومت کنند؟ جامعهی بهتری بسازند؟ تنشهای متعدد جامعه را کمتر کنند؟ فساد دستگاه حکومتی کمتر شده؟ جامعه توسعه پیدا کرده؟ مردم راضیتر شدهاند؟ جواب همهی این سوالات منفی است. پس چرا میکنند؟
✅ اگر گروگانگیری سفارت امریکا و متعاقب آن حمله عراق؛ نتیجهای جز تضعیف زیرساختهای مملکت نداشت، حذف بزرگان و متفکران جامعه از قدرت (مهندس بازرگان، آیتالله منتظری، بنیصدر و صدها نفر دیگر)، نابودی زیرساختهای حقوقی، فرهنگی، سیاسی، دموکراسیخواهی، عدالتخواهی، اخلاقگرایی و… جامعه بود.گشایش دو جبهه برای نابودی انقلاب ـ داخل
و خارج ـ یکدیگر را کامل کردند. با این تفاوت که درگیری در جبهه داخلی، نه تنها انقلاب و مردم را از تفکر دگراندیشان محروم کرد که نیروهای مؤثر و مفید درون حاکمیت (مطهری، بهشتی و…) را هم حذف کرد.
✅ امروز دیگر، بحث تقابل و رقابت و تصاحب قدرت رقبا نیست. وقت ارزیابی عملکردهاست. آیا در حذف آیتالله منتظری، شخص ایشان زیان کرد؟ یا حوزههای علمیه و روحانیون و حکومت فقها و مردم این روزگار؟ آیا در این وند چهل سالهی حذف و حذف و حذف کی برنده شده است؟ البته منظورم با ارزشهای اسلامی و ملی است و نه با تصاحب قدرت و ثروت توسط سودجویان که برای دستمالی قیصریه را آتش میزنند؟! آیا هر کاری میتوان کرد، درست است یا هر کاری که درست است، باید کرد؟!
ادامه دارد