حسین رفیعی
انحصاری شدن قدرت و عوارض آن (4)
️ گروگانگیری ـ جنگ
✅ سیزدهم آبانماه 1358 دانشجویان خط امام به رهبری آقای خوئینیها، سفارت امریکا را اشغال کردند و کارمندان آن را برای 444 روز به گروگان گرفتند. با شروع جنگ عراق علیه ایران و در یک فرایند شتابزده و به کمک دولت الجزایر، توافقی صورت گرفت که به «بیانیه الجزایر» مشهور شد.
✅ تنها آثار مثبت این گروگانگیری، انتشار اسناد و مدارک درون این سفارت بود، اگر که بطور کامل منتشر شده باشد، که بینش سیاسی جامعه را رشد داد.
✅ آثار منفی آن عبارتند از:- حذف دولت موقت از قدرت و تضعیف قدرت ملی- توطئه امریکا و تحریک صدام به جنگ علیه ایران- تداوم جنگ برای 8 سال؛ 190 هزار شهید، 500 هزار جانباز و مجروح (دو میلیون خانواده) 43 هزار اسیر، هزار میلیارد دلار خسارت (برآورد ایران) و 97 میلیارد دلار مورد قبول سازمان ملل و عراق، تاکنون چیزی دریافت نشده است. صدهزار مصدوم سلاح شیمیایی و 40 هزار آسیب روانی دیدهاند. 33 هزار دانشآموز و 3500 نفر دانشجو و 8500 زن جزء شهدای جنگ هستند.- 5 استان کشور درگیر جنگ شدند.- امریکا از کودتای 1332 در بیانیة الجزایر، تبرئه شد.
✅ جنگ فاقد استراتژی مشخص بود. متجاوزی حمله کرده بود، 10 نفر از سران کشورهای اسلامی در یک سمپاتی به انقلاب برای صلح آمدند، ایران قبول نکرد. پس از آزادی خرمشهر، صدام عقبنشینی و آتشبس را قبول کرد، ایران وارد خاک عراق شد. جزایر مجنون و فاو تسخیر شد، وقت صلح بود، ایران نکرد. هدف اولیه، فتح قدس از طریق بغداد بود، بیاطلاعی محض از ژئواستراتژی جهان غرب و شرق. هدف بعدی تسخیر بصره بود، تا صلحی شرافتمندانه فراهم شود. کربلای 4 و 5 تدارک دیده شد ولی با دخالت مستقیم امریکا و غرب و شرق (دادن اطلاعات و سلاحهای پیشرفته به عراق) تلفات گستردهای وارد شد، نتیجهای نداشت. قطعنامه 598 تنظیم شد، صدام پذیرفت، ایران رد کرد.
✅ صدام بسیار تقویت شد، جزایر مجنون و فاو و شرق بصره و… را پس گرفت. فرماندهان سپاه، پیروزی بر جنگ را منوط به زمان طولانی و تجهیزات فراوان ـ از جمله سلاح لیزری و هستهای ـ کردند، بسیج نیرو و امکانات مقدور نشد. قطعنامه پذیرفته شد، چون سرنگونی هواپیمای مسافربری، علامت دخالت مستقیم امریکا، به نفع عراق، بود. و اگر عراق با حماقت به کویت حمله نکرده بود، نه سرزمینهایی که در اشغال داشت تخلیه میکرد و نه قرارداد الجزایر در 1975 را میپذیرفت.
✅ طرح امریکا، تخریب دو کشور مسلمان که استعداد توسعهی همهجانبه را به تصریح متخصصان امریکا داشتند، پیاده شد. مهار دو جانبه، طرحی که معاون صهیونیست وزارت خارجه، اندیک، طراحی و اجرا کرد! هر دو کشور به مرزهای قبلی و قراردادهای قبلی باز گشتند! ولی علیرغم تعیین متجاوز ـ عراق ـ تاکنون خسارتی دریافت نشد. طرفه آنکه یک نماینده مجلس عراق، ادعا کرده که ایران باید 700 میلیارد دلار خسارت پرداخت کند، چون پس از فتح خرمشهر در 1361، مسوول ادامهی جنگ است.
✅ از فردای گروگانگیری، 14 آبان 1358، تحریمهای امریکا علیه ایران شروع شد تا به غول کنونی تبدیل شده است. منابع مالی و تجهیزات نظامی که وجوه آنها پرداخت شده بود، در امریکا توقیف گردید و هنوز اطلاع دقیقی در مورد آنها وجود ندارد. امریکا مرتباً از طریق شهروندانش به دادگاههای امریکایی، شکایت کرده و ایران را به پرداختهای سنگینی، محکوم میکند. اگر روزی ایران و امریکا، ترک مخاصمه کنند و رابطهی عادی دیپلماتیک برقرار کنند، حل و فصل این پروندههای قضایی، دهها سال طول خواهند کشید. دلمان خوش نباشد که سفارت را گرفتهایم، خسارتها را تا دینار آخر خواهیم پرداخت.
✅ خسارتهای گستردهی انسانی، مالی، زیست محیطی، فرهنگی، اخلاقی و… هنوز محاسبه نشدهاند. جنگ یک فاجعهی ملی شد که هنوز نه ضایعات آن برطرف شده و نه از فضای آن مردم و حاکمیت فاصله گرفتهاند. فضای تبلیغی حاکمیت، هنوز جنگ است. پدیدهی «راهیان نور»، و بازدید دانشآموزان و دانشجویان از مناطق جنگی، در چند مورد، دهها نخبهی ایران را در تصادفات رانندگی، نابوده کرده است. همچنان جنگ در میدانهای مین، قربانی میگیرد. نتوانستیم مرزها را پاکسازی کنیم.
✅ هیچکس، با صراحت مسوولیت نمیپذیرد، فقط مرحوم هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفت: «اگر تجربه حالا را میداشتیم، از شروع جنگ، پیشگیری میکردیم.» این حرف خیلی معنی دارد. تا دکتر یزدی وزیرخارجه بود، سه ملاقات با عراقیها داشت. دو ملاقات با سعدون حمادی، وزیر خارجه و یک ملاقات با صدام. این مذاکرات منتشر شدهاند و نشان میدهند که به سمت تعامل میرفتیم و نه تقابل. با استعفای دولت موقت، فضای دیپلماتیک ایران ـ عراق، به سمت تنش و تشنج رفت.گفتهی آقای هاشمی رفسنجانی و عملکرد دکتر یزدی نشان میدهد که پس از دولت موقت، ظرفیت دیپلماتیک و شناخت بینالمللی ایران، کاهش یافت و
به جای تعقل و شناخت شرایط منطقه، شور و احساس حاکم شد. یکی از پیامدهای اشغال سفارت، همین کاهش ظرفیت دیپلماتیک و شناخت جهان و منطقه بود.
✅ بعضیها با بیانصافی و مشکلات معرفتی و اخلاقی و پس از وقایع 1388، دولت مهندس موسوی را مقصر میدانند که از جنگ حمایت همهجانبه اگر میکرد، قدس را میگرفتیم؟! عدم درک درست از ژئواستراتژی منطقه این گرفتاری را دارد. غرب و شوروی نگذاشتند که شما بصره را بگیرید، چگونه بغداد و بعد قدس را میتوانستید بگیرید؟ مدارک زمان جنگ در امریکا، منتشر شدهاند و در آنها آمده که پیروزی ایران بر عراق و تسخیر بصره «غیرقابل قبول» است.
✅ آمریکاییها، اول صدام را فریب دادند تا به ایران حمله کند (ملاقات برژینسکی در مرداد 1359 در اردن با صدام و چراغ سبز از طریق عربستان)، بعد که جنگ شروع شد و صدام پی به حماقت خود برد، ما را شارژ میکردند که بغداد و قدس را بگیریم! استهلاک دو کشور ضدامریکایی، ضداسرائیلی را میخواستند. بیشترین سود را اسرائیل برد. به هم ریختگی عراق و ابربحرانهای ما، هنوز ادامه دارد، پایانی برای هر دو متصور نیست! یک تحقیق در امریکا ثابت کرد که 40 کشور جهان به دو طرف سلاح فروختهاند. صدام مستقیم سلاح میخرید و ما در بازار سیاه.
✅ گروگانگیری، جهان غرب و جهان وابسته به آن را نسبت به انقلاب بدبین کرد که ایرانیها تابع قوانین شناخته شدهی جهانی نیستند. شور و شوق عظیم مردم و سازمانهای سیاسی، ما را فریب داد که به عواقب آن بیاندیشیم. شروع حذف دگراندیشان ـ حتی نواندیش دینی ـ با آن شروع شد و در خرداد 1360 به نقطه نهایی رسید. توطئه جنگ علیه ما به سامان رسید، تحریمها گستردهتر و همهجانبه شد.
✅ مشکل ما با امریکا از کودتای 1332 شروع شد ولی امریکا به دلایل فراوان، انقلاب را پذیرفت و ارتش را خنثی کرد و از شاه حمایت نکرد. با پتانسیل عظیم انقلاب و تجربهی کودتا وجود جنگ سرد، میتوانستیم یک کشور بدون تعهد، مستقل، نمونه و… در جهان باشیم. متأسفانه وارد کانال تشدید خصومتها با امریکا شدیم. تجربهی ژاپن، آلمان، ایتالیا و بعداً ویتنام را فهم نکردیم. امروز به مرحلهی خطرناکی رسیدهایم که به لحاظ شأن و منزلت تمدن ایران و پتانسیل انقلاب هم کاری از ما ساخته نیست. یک آدم بیتجربه در سیاست، ترامپ، با هر توئیتی که میکند، مردم گرانی و کمبود و مشکلات روزمرهی خود را، احساس میکنند.
✅ هنوز، بطور کامل و علیرغم هزاران کتاب و فیلم و رمان دربارهی جنگ، خیلی از مسائل جنگ روشن نیست. گهگاهی آقای هاشمی رفسنجانی با متنی کوتاه و قطرهچکانی، اطلاعات میداد ولی این واقعهی مهم تاریخ بعد از انقلاب، هنوز، به یک تجربهی تاریخی ملی تبدیل نشده است. منظور از تجربهی تاریخی ملی، درس گرفتن از این همه ضرر و زیان است، چیزی که کشورهای، درگیر در جنگ دوم جهانی، آموختهاند که: «هیچوقت کشورهای دمکراتیک آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن با هم وارد جنگ نخواهند شد».
ادامه دارد