حسین رفیعی
🔴 از مهمترین سازمانهایی که پیش از انقلاب در خارج از کشور فعالیت مبارزاتی داشتند، «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» بود که در سال ۱۳۳۹ با دغدغههایی صنفی و سیاسی تاسیس شد. فلسفه شکلگیری چنین سازمانی به «مهاجرت عدهای از مارکسیستها و ملّیون پس از کودتای ۱۳۳۲» بازمیگردد که بعد از حدود پنج سال این گروهها ابتدا سازمان دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا بهطور مستقل از هم (و ابتدا در آمریکا) را تشکیل میدهند و سپس اجتماع گستردهتری به نام «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» را شکل می دهند.
🔴 از خصایص بارز کنفدراسیون در سالهای ابتدایی تاسیس، «وجه دموکراتیک» آن است. به نوعی که هیچ تفکیکی میان دانشجویان مبارز با اندیشههای متفاوت در آن زمان در کنفدراسیون صورت نگرفته بود. در این دوره تاثیر دکتر شریعتی و اندیشههای او بر نیروهای مبارز کنفدراسیون محل توجه است. میتوان گفت در این بازهی تاریخی دکتر شریعتی راهبر کنفدراسیون بودند.
🔴 سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۰ دو واقعه سرنوشت کنفدراسیون را تا حدودی متاثر میسازد: اولاً سازمانهای چریکی ظهور مییابند که این خود تاثیرات خاصی بر کنفدراسیون داشت. ثانیاً در سال ۱۳۴۳ که دکتر شریعتی به ایران بازمیگردند، همزمان افرادی چون دکتر ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر و… به خارج از کشور مهاجرت کردند. علی رغم این که بعضی از آنها دانشجو نبودند اما در جنبش دانشجویی در خارج از کشور تاثیراتی داشتند. باید گفت سنتی در طول تاریخ وجود داشته که طبق آن نیروهای خارج از دانشگاه سعی میکنند نیروهای دانشگاهی را زیرمجموعه خود تعریف کنند. در کنفدراسیون نیز به همین شکل بود.
🔴 هنگامی که این افراد مذهبی به خارج از کشور مهاجرت کردند از اولین اقداماتشان آن بود که نیروهای مسلمان را از کنفدراسیون جدا ساختند. اقدام بعدی تاسیس انجمنهای اسلامی در اروپا و آمریکا بود. به نظر میرسد این انفکاک نیروهای مسلمان از کنفدراسیون، بزرگترین ضربه را به بینش مسلمانان دانشگاهی وارد آورد و مبارزات دموکراتیک را آفت زده ساخت. مشکل بعدی جدایی مسلمانان از کنفدراسیون این بود که برخلاف رویه مبارزاتی که در داخل ایران وجود داشت و سازمانهای چریکی وحدت عمل داشتند، وحدت عمل بین نیروها در کنفدراسیون از بین رفت. همزمان با شکلگیری انجمنهای اسلامی در خارج از کشور و همچنین پا به میدان نهادن روحانیت در داخل کشور، موج گستردهای از مهاجرت فرزندان بسیاری از مسلمانان برای تحصیل به خارج از کشور شکل گرفت که در همین انجمنهای اسلامی مشغول فعالیت شدند.
🔴 در خصوص تفاوت سیاق فعالیتهای انجمنهای اسلامی و کنفدراسیون باید به «رویکرد انتقادی» و «خصلت اعتراضی» کنفدراسیون اشاره کرد، به عبارتی نیروهای کنفدراسیون سیاسی بودند و قائل به تظاهرات و مبارزهی سیاسی علیه شاه. آنان حلقههای مطالعاتی داشتند و بر مبنای مطالعاتشان بر وضع موجود میشوریدند. اما انجمنهای اسلامی اساساً رویکرد مبارزاتی علنی نداشتند و بیشتر رویکرد مطالعاتی- مذهبی داشتند. برای آنها مسائل شکلی مذهب بیشتر مطرح بود.
تفاوت دیگر آن بود که کنفدراسیون «سیاست درهای باز» را پیش میگرفت. صرف این که یک نیروی معترض، ایرانی بود، در را به روی او باز میگذاشتند.. اما در انجمنهای اسلامی اینگونه نبود و میگفتند که «صفهایتان را محکم کنید که کسی نفوذ نکند.» و این خود آسیب بسیار بزرگی بود.
🔴 سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ تاثیر جنبشهای چریکی داخل کشور بر فعالیتهای خارج از کشور نیز بسیار مشهود بود. در این دوره عدهای از نیروهای مسلمان در بعضی از شهرها (مخصوصاً در شیکاگو و کالیفرنیا) با بینش مستقل اسلامی درون کنفدراسیون شکل گرفتند. در حدود سال ۱۳۵۳، نیروهای کنفدراسیون را میتوان به چند دسته تقسیم کرد که در واقع نتیجهی انشعابات با حزب توده در سالهای گذشته بود:
– مائوئیستها که طرفدار چین بودند
– طرفداران سازمان انقلابی حزب توده که مستقل از شوروی و چین بودند
– مارکسیستهای ملّی که طرفدار جبههی ملّی خاورمیانه بودند و طرفدار سازمان چریکهای فدایی خلق و مواضع مستقل مارکسیستی داشتند.
– عده معدود از مسلمانان در بعضی از شهرهای آمریکا (شیکاگو، کالیفرنیا و …)
🔴 در حدود اواخر سال ۱۳۵۳ دو اتفاق افتاد. اول کودتای مارکسیستها در درون سازمان مجاهدین خلق و دوم فشار فداییان از داخل که کنفدراسیون را تابع خود کنند. واقعهی اول باعث شد مسلمانان آمریکا از کنفدراسیون جدا شوند و «سازمان دانشجویان مسلمان» را ایجاد کنند و واقعهی دوم باعث شد مارکسیتهای مستقل (طرفداران جبههی ملّی خاورمیانه) از کنفدراسیون جدا شوند تا کاملاً تابع چریکهای فدایی خلق شوند.
🔴 سال ۱۳۵۷ آقای خمینی بیانیهای دادند که در آن از اعضای انجمنهای اسلامی درخواست تظاهرات کردند. پس از این درخواست بود که آقای دکتر یزدی سازمان جدیدی از درون انجمنهای اسلامی تشکیل دادند و یک تظاهرات مقابل کاخ سفید برپا کردند. به همین دلیل گفته شد که انجمنهای اسلامی قبل از انقلاب تنها کنششان به همین یک تظاهرات محدود میشد که آن هم با درخواست و سفارش آقای خمینی انجام شد.
🔴 حال با بررسی این وقایع باید به بازگشت این نیروها به ایران بپردازیم. پس از انقلاب، نیروهای انجمنهای اسلامی به ایران بازگشتند و مناصب و جایگاههای مدیریتی و وزارتی را در جمهوری اسلامی به دست گرفتند. این افراد نیز با توجه به پیشینهای که داشتند و پیشتر به آن اشاره کردیم، دیدگاهشان به روحانیت بسیار نزدیکتر از دیدگاهشان به دکتر شریعتی بود. و چون در دورههای دانشجویی مبارزات سیاسی علنی و دموکراتیک نکرده بودند بر خلاف نیروهای کنفدراسیون بینش سیاسی ضعیفی داشتند و این تجربه بر نحوهی مدیریت آنها در داخل تاثیر گذاشت.
