تحولات در ر سال 1358
مقدمه
نهضت آزدی که در سال 1340 بنا به یک ضرورت سیاسی – اجتماعی و با موافقت دکتر مصدق و وابسته به جبهه ملی دوم، تشکیل شده بود، پس از بازداشت رهبران و کادرهای آن در سال 1342 با محاکمات علنی خود، روند تحولات سیاسی در ایران را وارد مرحلهی جدیدی کرد. عدم به رسمیت شناختن دادگاه توسط آیت الله طالقانی و بی توجهی کامل به روند دادگاه و حتی خوابیدن در دادگاه و دفاعیات شخص مهندس بازرگان عملا روند تحولات سیاسی جامعه ایران را وارد مرحلهی جدیدی کرد که مرزبندی همه نیروهای فعال جامعه- اعم از جوانان مذهبی و غیر مذهبی، روحانیت مبارز، بخشی از بازار، دانشگاه و . . . با رژیم پهلوی بود. اگرچه نهضت آزادی پس از این مرحله و جبهه ملی تا سال 1356 فعالیت عملی سیاسی نداشتند ولی تحولات تحت تاثیر بازداشت و دادگاه اعضای نهضت، روند جدیدی طی کرد که در نهایت به سرنگونی رژیم پهلوی منجر شد. یعنی سرکوب خونین قیام مردم در 15 خرداد 42 از یکطرف و عکسالعمل رهبران و کادرهای نهضت آزادی از طرف دیگر، ساختند که تحولات بعدی جامعه سیاسی ایران را رقم زدند. در بعد از انقلاب نیز تحولات نهضت آزادی تامل برانگیز شده است. آنچه پس از انقلاب در نهضت آزادی و در رابطه با آن اتفاق افتاد، بخش مهمی از تحولات تعیین کننده بعدی جامعه ایران است که باید به آن اندازه پرداخته شود. در سال 1358 سه تحول مهم در رابطه با نهضت آزادی اتفاق افتاده است. این مقاله قصد دارد تاثیر این سه تحول را بر روند انقلاب مورد بررسی قرار دهد. امید است که اعضای قدیم نهضت آزادی و سایر افرادی که در این سیر تحول ذیمدخل بودهاند و حضور داشتهاند، نظرات خود را بیان کنند تا بخشی از تاریخ انقلاب شاید، روشن شود. این سیر تحول عبارتند از : 1- استعفای دولت موقت که ریاست آنرا دبیر کل نهضت آزادی به عهده داشت و چند نفر از اعضای نهضت عضو دولت بودند که پس از گروگان گیری در سفارت امریکا اتفاق افتاد. 2- انتخاب آقای دکتر حبیبی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری نهضت آزادی به جای مهندس بازرگان. 3- انشعاب یا جدایی 14 نفر از نهضت آزادی ایرانی ما سعی میکنیم در این نوشتار به این سه مورد، بپردازیم و بتدریج این سه واقعه مهم سیاسی را تحلیل کنیم. فقط این نکته را در اینجا تذکر دهیم که این سه تحول در تحولات بعدی انقلاب تاثیر جدی داشتند که به نفع مصالح ملی نبوده است. استعفای دولت موقت مفروضات 1- مهندس بازرگان با شتاب روند انقلاب مخالف بود. او طرفدار آرام شدن آن بود. مهندس معتقد به حذف نظام شاهنشاهی بود ولی به دلیل عدم تجربه مملکت داری نیروهای انقلاب یک دوره سعی و خطا را پیشبینی میکرد. اول استعفای شاه و بعد تشکیل شورای سلطنت، انتخابات آزاد مجلس، تدوین قانون اساسی، رفراندوم و انحلال رژیم سلطنتی. انتخابات مطرح شده در حمایت از رژیم پهلوی برای مهندس نابجا بود و به منظورهای دیگری مطرح شد. 2- مهندس بازرگان و دوستان نهضت، از دیگر انقلابها، تجربه اداری بیشتری داشتند و با مشکلات مملکت داری آشناتر بودند و بعدا ثابت شد که نظر آنها درست بود. 3- مهندس بازرگان با رهبر فقیه انقلاب اختلاف نظر داشت. این اختلاف نظر مربوط به موارد (1) و (2) فوقالذکر میشد. امام خمینی با نیروهای رادیکال انقلاب همدلی میکرد و در مواردی حتی تندتر از آنها بود. 4- مهندس بازرگان و نیروهای نهضت، بیشتر از دیگران، روابط بینالملل و تعادل استراتژیک یک منطقه را میفهمیدند و با تشنج آفرینی در روابط با سایر کشورها مخالف بود. به همین دلیل تا دولت موقت بود روابط با عراق و امریکا به تخاصم نرسید و دکتر یزدی در مذاکرات با مسوولان عراقی، سعی کرد روابط را حتیالمقدور دوستانه نگهدارد و رعایت موازین دیپلماتیک را بکند. 5- دولت موقت با رفتارهای رادیکالی و تندروانه، دادگاههای انقلاب، کمیتهها، رادیو تلویزیون، میتینگها و. . . مشکل داشت و به دلایل فوقالذکر نمیتوانست، شاهد این رفتارها باشد. لذا، چند بار به این روشها در مصاحبههای تلویزیونی اعتراض کرد و دوبار در تیرماه و شهریور ماه 58 استعفا داد. ولی، امام خمینی استعفا را نمیپذیرفتند. 6- مهندس بازرگان شخصیتی صادق، شفاف، رکگو، شجاع و در عین حال دموکراتیک و اصول گرا و مقید به ضوابط اخلاقی بود و این ویژگی ها در آن مقطع که رهبری انقلاب را امام خمینی با ویژگیهای منحصر به فرد خود به عهده داشت، برای انقلاب و تعادل نیروها، بسیار ارزشمند و در عین حال نادر بود. ملاقات با برژینسکی در الجزایر مهندس بازرگان، به همراه وزرای خارجه و دفاع در سالروز انقلاب الجزایر به آن کشور دعوت میشود. مهمانان دیگری هم در این جشن حضور دارند، از جمله انقلابیون آن زمان جهان و نمایندگان دولت امریکا به سرپرستی برژینسکی – مرد قدرتمند کاخ سفید – هیات نمایندگان ایران با برژینسکی ملاقات میکنند و ظاهرا این ملاقات بهانه اشغال سفارت توسط « دانشجویان پیرو خط امام » میشود. امام، اشغال سفارت را « انقلاب دوم » مینامد و عملا، دولت و شورای انقلاب غافل گیر میشوند. مهندس سحابی در خاطرات خود – جلد دوم – میگوید که « من پس از بازگست به تهران [ از کردستان ] در جلسات شورای انقلاب شرکت کردم. در آنجا مشاهده کردم که هیچ یک از اعضای شورا این عمل را تایید نمیکنند و با آن مخالفند. موضع من معتدلتر بود. من معتقد بودم که این عمل گرچه به نفی تجاوز به خاک امریکا محسوب میشود ولی چه عمل خوبی تلقی شود و چه اقدامی ناپسند، به هر حال خط مارا از امریکا جدا کرده و موجب میشود که از آن پس، نظام به دامان امریکا نیفتد . . . آقای مهدوی کنی سالها بعد از آن ماجرا در سال 77 به موضوع مخالفت اعضای شورای انقلاب اشاره کرد. ولی با این وجود هیچ یک از اعضای شورای انقلاب به طور علنی با اشغال سفارت امریکا مخالفت خود را اعلام نمیکردند. » (ص 96) مهندس سحابی میگوید که حتی مذاکره رمزی کلارک به عنوان نماینده امریکا با ایران با موافقت شورای انقلاب بود که امام مخالفت کردند و او از ترکیه بازگشت. در عین حال این واقعیت وجود داشت که استقبال اجتماعی و حمایت گروهها از این امر بسیار گسترده بود و همه به دانشجویان تبریک میگفتند. ( ص 96 ) مهندس سحابی میگوید که یک شب قبل از رفتن مهندس بازرگان و هیات همراه به الجزایر همهی اعضای نهضت د رمنزل صباغیان جمع بودند. « آنان درباره آن که در الجزایر چه برنامهها و احیانا چه ملاقاتهایی خواهند داشت چیزی مطرح نکردند. . . . این اشغال به دنبال یا به بهانه اعتراض به ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی صورت گرفته است! ما با این کار دانشجویان موافق نبودیم . . . از ملاقات پیش بینی نشده مهندس بازرگان با برژینسکی د رشگفت بودیم . . . ما به صداقت مهندس بازرگان اعتماد داشتیم و مطمئن بودیم که ایشان بدون توجه به اینکه مردم وی را تحسین کنند یا مورد حمله قرار دهند کاری از نظر منافع و مصالح ملی صحیح بداند انجام میدهد، با این وجود این اقدام را درست نمیدانستیم . . . امری با آن اهمیت ضرورت داشت تا در هیئت اجراییه یا کمیته سیاسی نهضت مطرح میشد. این مساله مقدمهای برای اختلافات بعدی شد.» ( ص 102 و 103 ) صحنه سیاسی جامعه صحنهی سیاسی جامعه را اگر بخواهیم به طور ساده توصیف کنیم، این خواهد شد: 1- انقلابی عمیق با ریشه تاریخی یکصدساله ( از جنبش تنباکو ) و به رهبری یک روحانی کاریزماتیک، و با رویکرد ضداستبدادی و ضداستعماری، وقوع یافته است. فضای جامعه انقلابی، احساسی و به شدت تهاجمی است. 2- رهبر انقلاب، ریاست دولت موقت را با ماموریت مشخص به فردی واگذار کردهاند که متعادل، قانونگرا، تسامحگر، مجرب در امور اجرایی، دورنگر . . . است. این فرد در آن فضا مورد اعتماد رهبری است و جایگزینی ندارد و افکار او در جامعه مورد توجه است. ریشهای دارد و تازه به دوران رسیده نیست. 3- عرصهی عمومی انقلاب تهاجمی علیه تمام نابسامانیهای رژیم گذشته است و در بیشتر موارد مورد تایید رهبری هم هست. فضای دولت موقت، فضای ساختنی و اداره آینده مملکت به روش دموکراتیک و عقلانی است. چیزی که برای آینده مملکت لازم است. 4- شورای انقلاب، رویکردی بنیادین دارد. از یک طرف اکثریت آن مطیع اعتقادی رهبری هستند و در عین حال با بعضی از مواضع دولت موقت هم موافق هستند و به ارادهی مملکت هم میاندیشند. به هرحال شورای انقلاب یک مجمع دمکراتیک است که هر کس میتواند موضع خود را اعلام کند و به بحث بگذارد، هر چند که در نهایت در موارد کلیدی، سخن آخر را رهبری خواهد گفت. و رگههایی نیز از انحصارطلبی در آن مشهود است. 5- تحولات جامعه بسیار شتاب داشت و غیر قابل پیشبینی. همه چیز، به سرعت میتوانست جا به جا شود. هر فرد به سرعت میتوانست انقلابی یا ضد انقلابی شود. در چنین فضایی، فرصت طلبی، توطئه، تخریب خود محوری، خود بزرگ بینی، شتاب زدگی در تحلیل، تغییر موضع و جابجایی نیروها و . . . هم میتوانست جا باز کند. 6- تردیدی نیست که کار اجرایی دولت موقت بسیار مشکل بود و مرتبا بر این مشکلات افزوده هم میشد. نهادهای جدیدی شکل میگرفتند که تمایل جدی داشتند که خود را با رهبری هماهنگ کنند و مشروعیت از رهبری کسب کنند و به دولت اعتنایی نداشتند. د رصورتیکه در مورد خواستههای مردم تحت فشار بود. اشتباه استراتژیک این یک اصل شناخته شده در کشورهای پیشرفته است که وقتی دولتی یا فردی یا حزبی نمیتواند با شرایط غالب همراهی داشته باشد و یا نیروهای غالب نمیگذارند که کار کند، از کار کنارهگیری میکند و منتظر فرصت میماند تا در مرحله بعدی به قدرت باز گردد. این شیوه در کشورهایی که احزاب مجرب و کارکشته دارند، اولی درست و منطقی است ولی در شرایط انقلابی جواب نمیدهد. تحولات، ارزشها را هم ممکن است عوض کند و میکند. ممکن است گفته شود که مهندس بازرگان و طرفداران استعفا در دولت موقت، شیفته قدرت نبودند و به همین دلیل پس از وقوف بر مشکلات و کارشکنیها، استعفا را برگزیدند. این با اصل کار سیاسی و تشکیل حزب، مغایرت دارد. از این گذشته تعهد اخلاقی و ضرورت تاثیرگذاری احزاب در روند اصلاح جامعه، جای خود را دارد. همه چیز که کسب قدرت و منتفع شدن از آن نیست. تشکیل نهضت در سال 1340 با احساس تعهد بود و ضرورت اقدام عملی. حال انقلاب شده و امکانی استثنایی فراهم آمده و مرحوم مهندس بازرگان، رییس دولت موقت شده که به راحتی میتواند افکار، رفتار و منش خودرا از رسانههای رسمی، تبلیغ کند و با مخالفین خود احتجاج نماید. از دست دادن این فرصت، سوزاندن امکانات بود. بعدا این امر، روشن شد. آیا دولت موقت خود اشتباه نداشت؟ آیا تمام انتخابها و انتصابها درست بود؟ با شرایط انقلاب سازگاری داشت؟ آیا در زیر چتر دولت موقت کسانی نبودند که سوءاستفاده میکردند و از نام و شهرت مهندس بازرگان مایه میگذاشتند، برای اهداف شخصی؟ اگر ملاقات با برژینسکی مسئله ساز بود، ملاقاتهای دکتر یزدی با صدام و سعدون حمادی وزیرخارجه عراق که امنیت بخش بود. آیا پس از استعفای دولت موقت، گفتگان غالب در جامعه تغییر نکرد؟ و این تغییر بعدا شرایط را برای توطئههای جدید امریکا فراهم ننمود؟ آیا اگر مهندس بازرگان همچنان رئیس دولت میبود، نمیتوانست در رسانههای رسمی ملاقات خود با برژینسکی را صادقانه توجیه یا تقبیح کند و افکار عمومی را قانع سازد؟ جلوی تبلیغات مخالفین و فرصت طلبان را خنثی سازد؟ آیا اگر دولت موقت در قدرت میبود، عراق تابع امریکا برای حمله به ایران میشد؟ آیا اگر دولت موقت استعفا نمیداد، ملاقاتهای ضروری کاری مهندس بازرگان با امام خمینی، تعادل در جامعه ایجاد نمیکرد؟ آیا جریانی در جامعه نبود که آرزوی حذف دولت موقت را داشت؟ کینهها و منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح میداد؟ مهندس بازرگان لیبرال دموکرات بود. آشنا به کار جمعی و پیگیر ایجاد نهادهای مدنی. او مبتکر و مبلغ کار جمعی بود و در این زمینه موفق ولی پس از انقلاب در بکاربردن این ایده در اداره مملکت، نکوشید و عملا این ایده شکست خورد! معلوم بود که عمر شورای انقلاب و دولت آن کوتاه خواهد بود و معلوم بود که در ادبیات انقلاب از اول انقلاب تهاجمی و نفی رقبا بود. اول نفی مارکسیستها در دستور کار بود ولی نیروهای مذهبی غیر روحانی، پذیرفته شده بودند و قصد همکاری با آنها بود. هر چند بخشی از نیروهای وابسته به روحانیت در صدد نفی آنها هم بودند ولی سیاست عرصهی شطرنج بازی است. عرصه تحمل و تحمیل است. تحمل دیگران و تحمیل خود به دیگران. قهر و تنزه طلبی در سیاست عملی جایی ندارد. مهندس بازرگان و باتبع ایشان نهضت آزادی بالذات رسالت کار سیاسی برای خود قائل بودند و پس از استعفای دولت موقت هم مهندس بازرگان تا آخر عمر فعال و منتقد باقی ماند و هم نهضت کار میکرد و تحولات جامعه را تعقیب مینمود. شخص امام خمینی و بخشی از روحانیون شورای انقلاب در صدد حذف نهضت آزادی نبودند بههمین دلیل تا مدتها، مهندس توسلی شهردار تهران و دکتر یزدی رئیس کیهان بودند و بتدریج تحولات بعدی باعث شد که نهضت کاملا از قدرت حذف گردد. نتیجه گیری 1- استعفای دولت موقت، اشتباه استراتژیک بود. امام خمینی هم با آن مخالف بود ولی عدهای از آن استقبال کردند و حتی در اعلام آن از صدا و سیما تبانی کردند (مصاحبه آقای دکتر بنی اسدی در ایران فردای شماره 6 ) 2- این استعفا باعث شد که ملاقات با برژینسکی و اشغال سفارت امریکا در آن مقطع زمانی به درستی تحلیل نشود و به بخش اجرایی انقلاب در حل بهتر این دو تحول نقش نداشته باشد. تعادل و تسامح را در جامعه کمتر کرد. بعضی آنرا قهر و بعضی آنرا اخراج خواندند. هیچکدام از این دو شایسته مهندس بازرگان و نهضت نبود. 3- این استعفا فاصله روحانیون انقلاب و نهضت آزادی را بیشتر و بیشتر کرد اگرچه در مجلس اول یک فراکسیون محدود از نهضت وجود داشت ولی در نهایت به تخاصم و بدبینی و زندان اعضاء نهضت کشید. در ضمن صدام تحت تاثیر این استعفا و تحولات بعدی، فریب امریکا را در حمله به ایران خورد. 4- امروز 35 سال بعد از آن جریان خیلی از رادیکالهای انقلاب – از جمله برخی از گروگان گیرها – اذعان میکنند که خط مشی مهندس بازرگان و دولت موقت درست بوده است. و شخص رادیکالی مثل مرحوم خلخالی که مجلس اول را صحنه توهین و تهاجم به مهندس بازرگان کرده بود در تشییع جنازه وی با اشک، نجوای پشیمانی میکرد. ولی افسوس که امکانات از بین رفت و ضایعات باقی ماند و هزینه آنرا مردم و انقلاب پرداختند.
Tags: نهضت آزادی