اسناد محرمانه داعش تأییدی بر یک توطئه وسیع و مأموریت درازمدت آن
محمدحسين رفيعي
مقدمه
مجله خبری اشپیگل در شماره 17 مورخ 18 آوریل 2015، اسناد محرمانهای از داعش را منتشر کرد که پس از قتل مغز متفکر آن در سوریه به دست این نشریه افتاده است. عنوان مقاله اشپیگل، «جیمز باندهای اسلامی در صفوف اسلامگراهای افراطی» است که توسط رضا نافعی ترجمه و گزینش شده است[1] این مغز متفکر یک سرهنگ نیروی هوایی ارتش صدام بوده به نام «سمیر عبدالمحمود الخلیفاوی» که هیچکس نام او را نمیدانست و معروفترین نام مستعار او «حاجی بکر» را فقط عدهای معدود میدانستند. حتی کسانی که او را در صبحگاه اوایل ژانویه 2014 و در پی یک مجادله در تل رفعت کشتند، نمیدانستند که او کیست؟ دستنویسها و اسناد و مدارک بهدستآمده از محل سکونت این سرهنگ که به ادعای اشپیگل به دست این نشریه افتاده، اطلاعات بسیار مهمی را افشا میکند که دلیل پیشرفت و موفقیت داعش را نشان میدهد. این اطلاعات با یافتههای میدانی خبرنگاران نیز، همخوانی دارد.
نقشههای «حاجی بکر» در ایجاد «کشور اسلامی»
اول- به دنبال انحلال ارتش عراق در ماه مه 2003 توسط فرماندار انتخابی امریکا، پال بريمر (Paul Bremer)، هزاران افسر تحصیلکرده و مجرب عراقی، هستی خود را از دست دادند و بیکار و دلشکسته شدند [2].
دوم- حاجی بکر به زندگی مخفی روی آورد و در منطقه انبار واقع در غرب عراق با ابومصعب الزرقاوی، آشنا شد. زرقاوی که بزرگشده اردن بود در افغانستان اردوگاهی را اداره میکرد که به تروریستهای مسلمان که از سراسر جهان به افغانستان میآمدند، آموزش میداد. زرقاوی پس از 2003 الهامبخش حمله به سازمان ملل، شیعیان و امریکاییها شده بود و حتی بنلادن او را تندرو میدانست. زرقاوی در 2006 به دست نیروهای امریکایی کشته شد.
سوم- حاجی بکر از 2006 تا 2008 در ابوغریب زندانی بود. در سال 2010 از موج دستگیریها و کشتارهای کماندوهای ویژه امریکایی و عراقی، جان سالم به در برد و بهتدریج به رهبری نظامی تروریستها در عراق، ارتقا یافت. از سال 2010 همراه با گروه کوچکی از افسران سازمان اطلاعاتی صدام، «ابوبکر البغدادی» را نخست بهعنوان «امیر» و بعد «خلیفه» و درنهایت «رهبر رسمی دولت اسلامی» اعلام کرد. بغدادی فرد مناسبی برای اهداف این افسران بوده است. روحیات شخصی او برای این کار مناسب تشخیص داده شده بود.
چهارم- پس از سال 2010 چیرگی نظامی گروههای تروریستی بر قدرت دولتی عراق ممکن نبود؛ ولی با توسل به زور، ترور و «پول زور» گرفتن، ارعاب و ایجاد ترس، کمکم یک سازمان زیرزمینی قدرتمند به وجود آمد[3] محاسبات و ارزیابیهای این سازمان زمان را برای شروع جنگ علیه اسد در سوریه مناسب دانسته، زیرا در شمال سوریه در اواخر 2012 از قدرت دولتی خبری نبود و جای آن را صدها شورای محلی شورشیان[4] گرفته بودند و در یک وضعیت آنارشیستی، همه گروهها در کنار هم بودند و کسی مسلط بر اوضاع نبود. شرایط برای اقدام این کادرهای عراقی منضبط و مطلع فراهم بود.
پنجم- حاجی بکر در پایان سال 2012 به همراه دوستانش به سوریه رفت تا ابتدا بخشی از سوریه را تصرف کند و بعد از آنجا به عراق حمله کند و «دولت اسلامی» را تشکیل دهد. حاجی بکر در خانهای بسیار معمولی در «تل رفعت» در شمال شهر حلب سکنی گزید.
انتخاب این شهر بسیار حسابشده بود. در سالهای دهه 1980 بسیاری از ساکنان این شهر بهعنوان کارگر به کشورهای خلیجفارس و بهویژه به عربستان رفته بودند و هنگام بازگشت برخی از آنها اعتقادات و ارتباطات افراطی با خود به همراه میآوردند. همین ویژگیها و اقدامات حاجی بکر باعث شد که در سال 2013 تل رفعت با حضور صدها رزمنده به دژ مستحکم داعش در استان حلب تبدیل شود.
ششم- حاجی بکر، طرح کشور اسلامی را تا سطح محلی و روستایی طراحی کرد و روی کاغذ آورد. طرح او ایجاد یک کشور «پلیسی – اطلاعاتی – اسلامی» بود. او مذهبی نبود و تمام همکاران دوران صدام او اذعان دارند که او یک ناسیونالیست افراطی بوده است. این طراحی از روی اعتقاد به دین نبوده، بلکه از ضرورت استراتژیک- تاکتیکی مایه گرفته است؛ بدون ذکر کلامی درباره اعتقادات مذهبی. سلسلهمراتب فرماندهی در گروه امنیتی را از بالا به پایین روی کاغذ میآورد.
هفتم- پس از استقرار حاجی بکر در تل رفعت در سال 2012، این اقدامات اجرایی میشوند:
در هر محل، دفتری به بهانه دعوت به اسلام افتتاح میشود؛ یعنی یک مرکز تبلیغات اسلامی. از میان کسانی که برای شنیدن سخنرانیها و یا شرکت در کلاسهای آموزشی به «شناختن زندگی اسلامی» به دفتر تبلیغات اسلامی مراجعه میکنند، یک یا دو نفر برای مأموریت اطلاعاتی انتخاب میشوند. به آنها مأموریت داده میشود تا از تمام جزییات روستای خود باخبر شوند. لیست تهیهشده توسط حاجی بکر که مأموران اطلاعاتی باید انجام دهند عبارت است از:
- چند خانواده قدرتمند در روستا وجود دارد؟
- افراد قدرتمند در هر خانواده را اسم ببر؟
- تحقیق کن از کجا پول به دست میآورند؟
- بریگاردهای شورشی در روستا را با نام و تعداد ذکر کن؟
- نام فرماندهان بریگاردها و جهتگیری سیاسی آنها چگونه است؟
- از کارهای غیرمشروع آنها سر در بیاور
- اگر کسی تبهکار یا همجنسباز است یا ماجرای محرمانه دارد با جزئیات یادداشت شوند.
- ما با هوشترینها را بهعنوان «شیخ شریعت» انتخاب میکنیم. مدتی به آنها آموزش میدهیم و بعد آنها را به جلو میفرستیم.
- چند تن از «برادران» را انتخاب میکنیم تا با دختران بانفوذترین خانوادهها ازدواج کنند تا بتوانیم به درون خانوادهها نفوذ کنیم.
- افراد اطلاعاتی باید در محل زندگی خود این اطلاعات را به دست بیاورند:
حرف چه کسی خريدار دارد، کدام خانواده مذهبی است، به کدام مذهب (حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، شیعی و…) اعتقاد دارد. چند مسجد در آنجا هست؟ امام مسجد کیست؟ امام مسجد چند زن و چند بچه دارد؟ بچهها چندسالهاند؟ سخنان امام چگونه است؟ آیا امام به تصوف نزدیک است؟ در کنار اپوزیسیون است یا دولت سوریه، مواضع او درباره جهاد چگونه است؟ آیا امام حقوق میگیرد؟ از کجا؟ چه کسی او را به امامت منصوب کرده است؟ چند دموکرات ساکن روستا هستند؟
- جاسوسان اطلاعاتی داعش بايد مانند زلزلهسنج مشغول به کار باشند. از کوچکترین شکافها، از قدیمیترین دعواهای مدفون در اعماق جامعه باخبر شوند، از هر چیزی که بتوان در جامعه دوئیت ایجاد کرد و برای به زانودرآوردن افراد به کار آید، باخبر شوند.
- در طرح حاجی بکر، از موضوعاتی مانند مالی، مهدکودک، مدارس، رسانهها، وسایل نقلیه و … نیز سخن گفته شده ولی درنهایت همهچیز گرد محور اصلی برنامه و فهرست مأموریتها متمرکز بودند: بازداشت افراد، خبرچینی، قتل و آدمربایی.
- حاجی بکر برای هر استان یک فرمانده یا امیر داشت، فرماندههایی ویژه آدمکشی، آدمربایی، تکتیراندازان، ارتباطات، رمز و… و نظارت بر فرماندهان دیگر. سازمانهای اطلاعاتی بهموازات هم کار میکردند، امیر منطقه مواظب معاون خود بود و معاون هم یک دستگاه اطلاعاتی مستقل داشت که مواظب فرمانده خود باشد.
- آنچه حاجی بكر انجام میداد، آنی بود که در عراق صدام آموخته و عمل کرده بود؛ یعنی دستگاه اطلاعاتی در همهجا حاضر باشد. آن چیزی که نویسنده تبعیدی عراقي «کنعان مکیه» در کتاب «این جمهوری وحشت» به تصویر کشیده است. کشوری که ممکن است هرکس در آن ناگهان سر به نیست شود.
هشتم- در نوشتههای حاجی بکر، سخنی از سنت پیامبر اسلام یا وعدههای بهشتی در میان نیست. او معتقد بود با اعتقادات مذهبی هرقدر هم صادقانه باشند، نمیتوان به پیروزی دست یافت؛ ولی میتوان از ایمان دیگران به سود خود بهره برد.
نهم- حزب بعث عراق، یک حزب سکولار بود. هر دو سیستم (افراد حزب بعث و مسلمانان) به این نتیجه رسیدند که تسلط بر تودهها باید در دست نخبگانی اندک متمرکز باشد که به هیچکس پاسخگو نباشند؛ چون مجری نقشهای بزرگ هستند که یا از «بارگاه الهی» یا از پرتو عظمت «تاریخ عرب»، به آنها تفویض شده؛ لذا راز موفقیت کشور اسلامی در ترکیب دو عامل نهفته است: اعتقاد آمیخته با تعصب مذهبی همراه با محاسبات استراتژیک.
ولی در تمامی عملکردهای این کشور اسلامی، هیچ نشانی از مذهب دیده نمیشود.
دهم- از بهار 2013 که در شمال سوریه دفاتر تبلیغاتی «دعوت» تأسیس شدند، کاملاً بیآزار بودند، مانند دفاتری که در سراسر جهان برای خدمات امدادی برپا میشوند. فقط میگفتند: «منبج»، برادریم، صحبتی از کشور اسلامی، در میان نبود. پزشکی که از شهر «رقه» فرار کرده بود میگفت: «من اول اصلاً متوجه افتتاح دفتر نشدم. در ماه ژانویه که زدوخورد شروع شد، متوجه شدم که داعش قبلاً چند خانه و آپارتمان را برای مخفیکردن اسلحه و پنهانکردن افراد خود اجاره کرده بود».
در دهها شهر دیگر سوریه هم به این شکل عمل شده و دستور اولیه این بود «اگر در محلی مقاومت شدید بود یا هواداری پیدا نشد، باید موقتاً عقب نشست. کار وقتی باید توسعه یابد که با مقاومت علنی مواجه نشود، افراد مخالف و کشتن آنها آری ولی باید شرکت در انجام آن را انکار کرد».
یازدهم- از تابستان 2012، افراطگرایانی که از خارج میآمدند را گرد آوردند، دانشجویانی از عربستان، کارمندان تونسی، جوانان اروپایی که مدرسه را رها کرده بودند و هیچ تجربه رزمی نداشتند، همراه با چچنیها و ازبکهای رزم دیده، مشترکاً یک گروه رزمنده، زیر فرمان عراقيها تشکیل میدادند. در پایان سال 2012 در چند منطقه اردوگاههای نظامی برپا شد. کسی نمیدانست این اردوگاهها به کدام گروه تعلق دارند. اردوگاهها نخست سازمانیافته نبودند، مرداني در آنها بودند كه با هيچ روزنامهنگاري صحبت نميكردند. اهل كشورهاي مختلف بودند. فقط از عراق کسی در میان آنها نبود. دو ماه آموزش میدیدند و باید بدون قید و شرط تابع محض فرمانده باشند. در آغاز گروه، بههمریخته بود، ولی در پایان دوره، کاملاً فرمانبردار. این گروهها در قیاس با شورشگران سوری در اقلیت بودند. داعش با یک ترفند ساده قدرت نظامی خود را چند برابر نشان میداد. افراد سیاهپوش و نقابدار. برای ایجاد وحشت و گمراهی در تعیین تعداد آنها. جاسوسان با خبررسانی منظم و دقیق، چالشهای محلی را به رهبری اطلاع میدادند تا اقدام آنها برای ایجاد قدرت حافظ نظم مؤثر باشد.
دوازدهم- در ماه مارس 2013 رقه تسخیر شد. بلافاصله شورای شهر انتخاب شد. وکلا، پزشکان، روزنامهنگاران، گروههای زنان، «جوانان آزاد رقه»، «جنبش برای حقوق خودمان» و دهها ابتکار دیگر پا گرفت؛ ولی پس از مرحله نفوذ، مطابق با نقشه حاجی بکر، مرحله از بینبردن افرادی آغاز شد که طبق اطلاعات قبلی، رهبران بالقوه یا مخالفان داعش بودند. اولین نفر رئیس منتخب شورای شهر بود که توسط چند مرد مسلح نقابدار ربوده شد. نفر بعدی برادر یک نویسنده معروف بود. دو روز بعد مردی ناپدید شد که سردسته افرادی بود که پرچم انقلاب را بر دیوار شهر نقش کرده بودند. ترس و وحشت همه را فراگرفته بود، دیگر کسی جرئت نمیکرد دست به کاری بزند. بعداً صدها نفر ناپدید شدند. در ماه اوت، رهبری نظامی داعش، چندین خودرو حامل تروریستهای انتحاری به مرکز FSA، گروهی که گرایشهای مذهبی اندکی داشت، فرستاد. دهها نفر از رزمندگان را به قتل رساندند و بقیه را به فرار واداشتند و بقیه شورشیان هم تماشا میکردند!
رهبری داعش با گروههای مختلف رزمنده-غیرداعش- پیمانهای سری بسته بود. درنتیجه، هرکس فکر میکرد که دیگران موردحمله داعش قرار میگیرند و نه آنها. در 17 اکتبر 2013 داعش، معاریف شهر، روحانیون و وکلای دعاوی را به جلسهای دعوت کرد. بعضی از آنها نشانهای از همدلی پیشبینی کردند. از 300 نفر حاضرین در جلسه فقط دو نفر به خشونت، آدمربایی و آدمکشی ریشوها اعتراض کردند. یکی از آنها مهندس روزنامهنگار و طرفدار حقوق بشر و معروف بود. پنج روز بعد جسد او را با دستهای بسته یافتند که در مغز او شلیک شده بود. در ایمیلی که برای دوستانش فرستاده بودند فقط نوشته بودند: «حالا تو برای دوستت غمگینی؟» طی چند ساعت حدود 20 نفر از اپوزیسیون سرشناس شهر «رقه» به ترکیه فرار کردند و این پایان انقلاب در رقه بود. اندکی بعد 14 نفر از رهبران بزرگ قبایل با امیر «ابوبکر البغدادی» ابراز وفاداری کردند، دو سال پیش به اسد هم اعلام وفاداری ابدی کرده بودند. بهاینترتیب زمینه برای استقرار مرکز فرماندهی داعش در رقه فراهم آمد. با یک هماهنگی بین شورشیان – اپوزیسیون غیرداعش اسد و حمله آنها به رقه، شهر به دو قسمت تقسیم شد و در یک درگیری حاجی بکر، بهطور ناشناس کشته شد و در منزل محل مسکونی او مدارک مهمی به دست آمد که این گزارش مبتنی بر آن اطلاعات است. جالب است که در بین مدارک و اسناد بهدستآمده از خانه او قرآن وجود نداشت. بعداً همسر او به تقاضای دولت ترکیه با اسیران ترکیه در دست داعش، مبادله شد. اشپیگل از سرنوشت نوشتههای مهم حاجی بکر، سخنی نمیگوید؛ ولی تصریح دارد که در ژانویه 2014 که داعش مجبور به ترک مرکز فرماندهی خود در حلب شد و نتوانست تمامی پروندههای آرشیو خود را آتش بزند، آنچه باقی ماند، به دست «بریگارد توحید» که بزرگترین گروه شورشی ضد اسد در حلب بود، افتاد. بریگارد توحید این اسناد را در اختیار اشپیگل گذاشته است.
سیزدهم- اشپیگل توضیح میدهد در این اسناد آمده که 34 نفر از اعضای داعش، خواستار زن و مبلمان بیشتر شدهاند و بعضی از آنها تقاضای مبلمان برای اتاقخواب خود و حتی خواستار ماشین رختشویی تمام اتوماتیک بودهاند. در پایان، اشپیگل از جنگ سنی و شیعه اظهار نگرانی میکند که غرب به آن بیتوجه هست و فقط به عملیات تروریستی حساسیت دارد.
ارزیابی از اطلاعات اشپیگل
اول – داعش یک سازمان «پلیسی – اطلاعاتی- اسلامی» است که رهبری پلیسی – اطلاعاتی آن در دست افسران مجرب اطلاعاتی صدام است. شیوه عملکرد آنها «النصر بالرعب» است؛ آدمربایی، کشتار، تبلیغات وسیع خشونت. از رهبران مذهبی سوءاستفاده میکنند تا در تبلیغات صبغه اسلامی به آن دهند و مسلمانان معتقد را جذب کنند و در دوره آموزش آنها را به استراتژی و تاکتیک خود پایبند سازند.
دوم- داعش درصدد جنگ سنی- شیعه است و خود را نماینده سنیها میداند. دشمنی اصلی آن با ایران شیعی است. آن را پنهان نمیکند. اسم ابوبکر البغدادی تبلیغی است از خلافت عباسی در بغداد. ایرانیها را سپاه صفوی مینامند که اشارهای است به دولت شیعی صفوی و زندهکردن یک درگیری تاریخی. پیادهنظام این درگیری سنیها و دشمنان آنها که باید نابود شوند، شیعیان هستند. افسران صدام هم در این جبهه، همچنان جنگ عرب- عجم را زنده نگه میدارند.
سوم- غرب و کشورهای اسلامی منطقه بهطورجدی با داعش نمیجنگند يا به بمباران هوايي بسنده ميكنند تا از توسعه بيش از نياز آن جلوگيري كنند یا مستقیم و غیرمستقیم به آن کمک میکنند تا درگیری سنی- شیعه را شعلهور سازند و این آتش را روشن نگه دارند. مقامات رسمی امریکا، دوران درگیری را بین 20 تا 30 سال پیشبینی کردهاند تا بهتدریج بتوانند نقشه کشورهای خاورمیانه را مجدداً ترسیم کنند و از 5 کشور، 14 کشور بر پایه قومیت و مذهب شبیه تجربه یوگسلاوی ایجاد کنند تا واحدهای کوچک جغرافیایی قابلکنترل باشند.[5]
چهارم- هزینه این تغییرات بسیار مهم در خاورمیانه را که بعضی کارشناسان غربی از آن بهعنوان «برپایی قیامت» سخن گفتهاند به لحاظ انسانی به عهده مسلمانان سنی و به لحاظ مالی، دولتها و مردم منطقه پرداخت میکنند که در دو طرف دعوا قرار دارند. درگیری سنی- شیعه چند کشور در جبهههای جنگ داعش نمود عینی دارد. در عراق و سوریه مسلمانان سنی و شیعه افغانستان با هم میجنگند و هرکدام جذب سازمان موردعلاقه خود شدهاند. درگیری حافظ اسد شیعی با داعش سنی، حزبالله شیعی با داعش سنی و… مبارزات عربهای سنی بحرین، عربستان و… با حکومتها، شروع این روند طولانی هستند. مالکی در عراق این آتش را روشن کرده است و هنوز معلوم نیست که دولت کنونی بتواند آن را خاموش کند. این یک طرح امریکایی- اسرائیلی- بریتانیایی است.[پیشین]
پنجم- تبلیغات «اسلامی» داعش، در این دوره طولانی، در مردم جهان و حتی مردم مسلمان منطقه هم، گریز از اسلام و به حاشیه راندن آن را سبب خواهد شد و این بهترین، عملیترین و کمهزینهترین راه برای تحقق جنگ تمدنهای آقای هانتینگتون، خواهد بود. اسلام از صحنه رقابت خارج خواهد شد.
ششم- از شکست داعش در کوبانی و تکریت نباید امیدوار شد. داعش به این زودی تمامشدنی نیست. درنهایت از بین خواهد رفت ولی تا انجام مأموریت آن راه طولانی در پیش است. داعش و عوامل مکمل آن، مانند اختلافات اخیر ایران و عربستان در مورد سوریه، عراق، یمن و … درصدد این هستند که همچون زمان جنگ تحمیلی که صدام توانست آن را به جنگ «عرب- عجم» تبدیل کند و بیشترین کمکها را از اعراب دریافت کند، جنگ سنی- شیعه را در منطقه تثبیت کنند.
هفتم- تفاهم ایران با 1+5، مورد مخالفت جدی کشورهای ثروتمند عرب منطقه، اسرائیل و جنگطلبان امریکاست و پنهان نمیکنند که اگر بتوانند میخواهند آن را به هم زنند و شرایط را به قبل بازگردانند. یکی از صحنههایی که ممکن است مورداستفاده آنها قرار گیرد، کشورهای مورد نزاع است: سوریه و یمن.
برای جلوگیری از این شیطنتها، ایران باید سریعاً در این دو کشور رویکردی سیاسی در پیش گیرد و محل نزاع را حذف كند. در هفتههای گذشته تشدید درگیری لفظی نظامیان ایران و سیاستمداران عربستان ازیکطرف و تغییرات در ساختار حاکمان عربستان و روی کار آمدن افراد ضدایرانی از طرف دیگر، بسیار نگرانکننده شدهاند. لذا در سیاست خارجی شیوه و رویکرد آقایان روحانی- ظریف باید سریعاً عملیاتی شود و زودتر آتش این نزاع لفظی و جنگ نیابتی پایان پذیرد.
هشتم- در داخل ایران بهسرعت بايد رويكرد گذشته را در رابطه با اقوام و مذاهب اقلیت تغيير داد و بهسوی وحدت ملی، وحدت ملت- دولت، همدلی و همزبانی، حرکت کنیم و زمینههای اختلاف در داخل را بخشکانیم[6].
پينوشت:
[1] aayande، 22 آوریل 2015 و توضیح رضا نافعی در www.pyknet.netدر 6 اردیبهشتماه 1394.
[2] هنوز مدارکی به دست نیامده که سیاستسازان امریکایی از روی عمد ارتش عراق را منحل کردند تا وقایع بعدی را رقم بزنند یا یک مشکل سهوی بوده است. بعضی از مسئولان امریکایی بعداٌ این عمل را اشتباه ارزیابی کردند، ولی همین ارزیابی هم میتواند موردتردید باشد.
[3] آیا این تحولات و ایجاد یک سازمان تروریستی مخفی قدرتمند از چشم دستگاههای اطلاعاتی امریکا، مخفی نگه داشته شده یا امریکاییها عمداً تغافل و تجاهل کردهاند، هنوز مدرکی در دست ما نیست، ولی شواهدی وجود دارد که بیخبر از آن نبودهاند که در ادامه خواهد آمد. خروج نیروهای امریکایی از عراق هم مورد ظن و شک است. ممکن است با این تحلیل خارج شده باشند تا درگیری گروههای تروریستی با دولت عراق به مرحله هشداردهندهای برسد و سپس برگردند.
[4] منظور از شورشیان، اپوزیسیون غیرداعش بشار اسد هستند که بسیار متنوع و با دیدگاههای متفاوت علیه اسد مبارزه میکردهاند.
[5] به مقاله نویسنده در ایران فردا شماره 10 تحت عنوان «کاتالیزور برپایی قیامت» و همچنین به مقاله نویسنده در ایران فردا، شماره 6 با عنوان «پارادوکس اتحاد- دشمنی غرب با بنیادگرایان» مراجعه كنيد.
[6] به مقاله نویسنده در ایران فردا، شماره 5 با عنوان، «داعش محصولی از تحجر تاریخی، سرمایهداری جهانی و دیکتاتوری منطقهای»، مراجعه کنید.